بازدید 8409
۳

وجدان کاری کیلویی چند؟

حسین سروقامت*
کد خبر: ۸۱۴۷۱۴
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۰ 08 July 2018

تأملاتی کوتاه پیرامون مطالبات مقام معظم رهبری در باره سبک زندگی

قسمت ششم                 

رهبر معظم  انقلاب در مهر ماه سال 1391 در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی مطالبی را پیرامون سبک زندگی بیان نمودند که حاوی راهبردهای ارزشمندی در این خصوص است.

ایشان آسیب شناسی و علت یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبك و فرهنگ زندگی را ضروری خوانده و در ادامه به طرح بیست سؤال اساسی در باره سبک زندگی ما ایرانیان پرداخته، توجه همگان را به تفکر و اندیشه پیرامون آنها معطوف نمودند.

گفتار حاضر تأملاتی کوتاه است که در پی سؤالات ایشان مطرح گردیده است. بخش های پیشین این گفتار را در شماره های قبل ملاحظه کردید. اینک توجه شما را به ششمین قسمت از این سلسله بحث ها جلب می کنیم.

13- چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟

وجدان کاری و انضباط اجتماعی از درون مایه های مهم فرهنگ اصیل اسلامی و انقلابی به شمار می آیند. همان فرهنگی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب به عنوان عامل اصلی، در رفتارهای اجتماعی کشور مغفول عنه قرار گرفته و [ظهور و بروز آن] آنچنان که باید و شاید نیست.

وجدان کاری عمدتاً در رفتارهای فردی و انضباط اجتماعی بیشتر در رفتارهای جمعی مورد تأکید قرار گرفته اند. معظم له در دیدار با جوانان خراسان شمالی با اشاره به آیه شریفه «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» به این نکته مهم اشاره می کنند که [در فرهنگ اسلام و قرآن] حتی اعتصام به حبل الله هم باید دسته جمعی باشد.

اما آیا ما در رفتارهای فردی و جمعی وجدان کاری و انضباط اجتماعی را مدّ نظر قرار می دهیم؟

از وجدان کاری آغاز کنیم و پیش از آن از خودِ وجدان که مانند هزار شاهد عمل می کند!

... و اینکه علاوه بر درون مایه های آدمی که مهم ترین عامل در بروز و ظهور وجدان کاری است، نقش آموزش و نظارت در این بحث چقدر مهم و اساسی است.

حقیقت ماجرا آن است که در میان مردم ما این قبیل مفاهیم، بسیار فریاد می شوند اما آثار عملی زیادی را شاهد نیستیم!

همین که شما در مقابل کم کاری و سهل انگاری کارمندی حرف از وجدان کاری می زنید و بلافاصله پاسخ می شنوید که ای آقا! وجدان کاری کیلویی چند؟ نشان از آن دارد که چنین مؤلفه هایی - حداقل در حیطه عمل و رفتار- در میان آحاد مردم جا باز نکرده اند.

البته اینکه چرا ما به این گرفتاری مبتلا شده ایم نیز حکایت دیگری دارد. جامعه باید چنین رفتاری را پس بزند که در بسیاری از اوقات این اتفاق نمی افتد. سیستم باید با نظارت مستقیم و غیر مستقیم خود چنین آدمی را کنار بزند که این اتفاق بر فرض وقوع چنان کُند و بطیء رخ می دهد که گویا اصلاً نظارتی وجود ندارد.

در بخش تولید باید کالای بی کیفیت روی دست تولید کنندۀ بی وجدان باد کند که نمی کند. باید تشویق و تنبیه پیش برنده و باز دارنده باشند که خود گواهی می کنید که نیستند!

کافی است اندکی به مباحثی که در پی می آیند اندیشه کنیم تا دریابیم هنوز تا رسیدن به مقصد فرسنگ ها کیلومتر فاصله داریم.

مگر نه آنکه به فرمایش رهبر معظم انقلاب، اسلام «خرد ورزی، اخلاق و حقوق» را مایه های اصلی فرهنگ صحیح و بالطبع شکل گیری پیشرفت و تمدن نوین اسلامی می داند؟!

ما در کدامین نقطه از این مسیر توسعه وتمدن ایستاده ایم؟

بی تردید برای تقویت بنیان وجدان کاری، خانواده ها، جوامع، مردم، مدیران، سیستم حکومتی، رسانه ها و... همه وهمه مؤثرند. این مهم باید  در مقاطعی از زندگی انسان ها به آنان آموزش داده شود. باید در خانواده، مدرسه، دانشگاه، کسب و کار[اداره و کارخانه و محل کار]، در سفر و حضر و از مسیر دوست و بیگانه مورد تأکید قرار گیرد. چنین مفهومی باید در کتاب های درسی، ادبیات داستانی، اشعار و حکایات و تماثیل بعنوان بخشی از مبانی فرهنگی و ارزشی گنجانده شود. حتی باید بدانیم امروز چه کاری لازم است انجام شود تا بیست سال آینده افرادی با وجدان در حیطه کار و تلاش اجتماعی تحویل اجتماع گردد!

رسانه ها و شبکه های اجتماعی باید وجدان کاری را برجسته سازی نمایند و چتر نظارت های سازمانی و اجتماعی بر سرِ آن گسترده شود. همچنین اهتمام به تولید، عرضه و فروش کالاهای مرغوب باید سر لوحه فعالیت همگان قرار گیرد.

به نظر می رسد وجدان کاری در میان آحاد گوناگون مردم ما به گونه های مختلف مورد مخاطره قرار می گیرد. از جمله آنکه:

الف- مدیران به مسائل کم اهمیت، اهتمام بیشتری می ورزند. از این رو تقسیم کار درست میان زیردستان و کارکنان انجام نمی شود.

ب- سیستم های رقابتی صحیحی که باعث رشد و اعتلای افراد گردد، کمتر وجود دارند.

ج- استخدام قطعی [به مفهوم برقراری امنیت کامل شغلی] خیال افراد را از بابت اینکه روزی بخاطر سهل انگاری و تنبلی از کار کنار گذارده شوند، کاملاً راحت کرده است.

د- ادارات و سازمان های ما فاقد چشم های تیز بین نظاره گری است که باعث شود افراد دست و پای خویش را جمع کرده، به انجام دقیق امور محوله بپردازند.

ه- افراد پرکار مورد تشویق قرار نمی گیرند و آدمهای بی عار توبیخ نمی شوند. میان دوغ و دوشاب در سازمان های ما تفاوت چندانی وجود ندارد.

و- خلاقیت و ابتکار عمل مغفول واقع شده، افراد به روزمرگی و انجام کارهای ساده و روتین بسنده می کنند.

ز- در بسیاری از رشته ها تخصص و تعهد مبنای تصدی مشاغل نیست و رانت خواری، پارتی بازی، نسبت های فامیلی، خط و ربط سیاسی و... جای آنها را گرفته است.

بگذریم؛ افراد وقتی با این قضایا مواجه می شوند، به طور طبیعی رفتارهایی از خود بروز می دهند که با شأن و منزلت آنها فاصله بسیاری دارد. به عنوان مثال:

  • در اداره و محل کار به جای تلاش گسترده و پاسخگویی به ارباب رجوع با اینترنت و شبکه های اجتماعی خود را سرگرم نموده، وقت خود را به بطالت می گذرانند.
  • در کارخانه و کارگاه کار را سرسری تلقی کرده، آن را محکم و متقن انجام نمی دهند.
  • برای بی عاری و سهل انگاری خویش بهانه های مختلف فراهم کنند؛ از جمله آنکه عده ای سودجوی گردن کلفت می خورند و می برند، ما چرا باید تاوان کار آنها را پس بدهیم؟
  • ... آنان حتی بی مسئولیتی خویش را به نبود کار و فعالیت کافی نسبت داده، از زیر بار کار و تلاش شانه خالی می کنند.

از همه آنچه گفته شد برمی آید که نبود وجدان کاری نوعی بی مبالاتی در فکر و اندیشه و رفتار است که بایستی برای علاج قطعی آن چاره ای اندیشید. شاید موارد زیر به بهبود این بیماری کمک نموده، شرایط را برای مسئولیت شناسی بیشتر آدمی فراهم نماید:

نخست آنکه با معاد باوری و اعتقاد راسخ به قیامت و روز واپسین، در انجام همه فعالیت ها وجدان و شرف خویش را در نظر گرفته، همچون شریکی که از شریک نامطمئن خود حساب می کشد، از خویشتن حساب بکشیم.

دیگر آنکه بدانیم کسب رضایت الهی و آنگاه عیال الله - ارباب رجوع - و همچنین سرعت و دقت بیشتر در انجام کارها و فعالیت ها سرانجام  به رضایت درونی خودمان انجامیده، آرامش خاطر بیشتری را برای ما به ارمغان می آورد.

سوم آنکه اگر در سازمان یا مؤسسه ای جزو افراد شاخص و اثرگذار به شمار می آییم، بدانیم عملکرد مثبت ما بی کم و کاست بر رفتار زیر دستان مؤثر خواهد بود.

چهارم آنکه توجه داشته باشیم لقمه حلال که آغاز راه سعادت معنوی ما و خانواده مان  به شمار می آید، در گرو وجدان کاری و انجام بهینه و مؤثر وظایف محوله است.

پنجم آنکه دقت به این نکته داشته باشیم که پیشرفت کشور و تمدن سازی و اعتلای اسلام و ایران دقیقاً به سبک زندگی و اتقان عملکرد ما بستگی  دارد. در این خصوص جدیت و تلاش مؤثر به خرج داده، منافع جمعی و ملی را بر منافع فردی ترجیح دهیم.

ششم آنکه با مصلحت اندیشی و سخت کوشی خویش کار کافی برای زیردستان تولید نموده و در نهایت خود را مخاطب این سخن حکیمانه رهبر بزرگوارمان بدانیم که؛ «هرجا که قرار گرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید.»

هفتم آنکه از روش هایی که دیگران برای کارآمدی افراد جامعه بهره برده اند، کمک بگیریم. روش های مؤثر آنان را الگو قرار داده، بومی سازی کنیم و از نتایج و پیامدهای آنها استفاده ببریم.

هشتم آنکه بدانیم همانگونه که سازمان درجه یک، آدم درجه یک می سازد، آدم درجه یک نیز می تواند با تمرکز قوای خویش و بهره گیری از توان و ظرفیت دیگران به شکل گیری سازمان درجه یک کمک اساسی نماید.

نهم آنکه اهتمام به تولید، عرضه و فروش کالاهای با کیفیت مرغوب؛ سرلوحه فعالیت همه ما قرار گرفته، به عنوان مثال نام تولید کننده کالای مرغوب در صدر فهرست خریداران دولتی و خصوصی واقع شود.

سخن را کوتاه نموده، در خصوص وجدان کاری و آثار و پیامدهای آن به همین اندازه بسنده نماییم.

اما در باب انضباط اجتماعی نیز لازم است نکاتی را گوشزد نموده، نخست به طرح پرسش هایی بنیادین بپردازیم.

پرسش هایی که به نظر می رسد بدون پاسخگویی به آنها بحث از این مقوله عقیم خواهد ماند.

در ذیل به برخی از مهم ترین این پرسش ها اشاره می کنیم:

آیا زندگی فردی ما از انضباط کافی برخوردار است که چنین انتظاری را از زندگی اجتماعی خود داشته باشیم؟

آیا انضباط اجتماعی را به قدر کافی به آحاد مردم یاد داده ایم که اکنون پایبندی به آن را مطالبه کنیم؟

ابعاد مختلف انضباط اجتماعی چیست و کدام عرصه از عرصه های زندگی ما را در بر می گیرد؟

میان وجدان کاری و انضباط اجتماعی چه نسبتی برقرار است؟ آیا اینها لازم و ملزوم یکدیگرند یا مکمل هم به شمار می آیند و یا اساساً دو مقوله متفاوت هستند که ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند؟

به نظر می رسد انضباط اجتماعی ثمره مسئولیت اجتماعی است و مسئولیت اجتماعی ناشی از تعهد و التزامی است که انسانها به قواعد و مقررات اجتماعی دارند.

سبک زندگی فردی و اجتماعی ما که بخش حقیقی و اصلی تمدن ما را تشکیل می دهد، می تواند در ایجاد چنین تعهدی به شدت اثر گذار باشد.

مباحثی نظیر مسئله خانواده، سبک ازدواج، نوع پوشش و لباس، مسئله مسکن، الگوی مصرف، نوع خوراک و سبک آشپزی، مسئله تفریحات و ورزش، خط و زبان، رسانه، کسب و کار و ... شاخص هایی برای تشخیص و تمایز سبک زندگی ما به شمار می آیند. جز اینها باید به نحوۀ رفتار ما در محل کار، دانشگاه، کارخانه، اداره و... اشاره کرد. همچنین تعامل ما با همسر و فرزندان، پدر و مادر، رئیس و مرئوس، پلیس و مأمور دولت،آشنا و بیگانه، دوست و دشمن و... بخش های دیگری از سبک زندگی ما را تشکیل می دهند.

ممکن است برخی از خوانندگان گرامی، شیوه کار توأم با تحصیل را در دهه های پنجاه و شصت به خاطر داشته باشند. عرف رایج آن زمان ایجاب می کرد که دانش آموزان هنگام تحصیل یا فصل تابستان مشغول کاری شده، علاوه بر غنی سازی اوقات فراغت، هم حرفه ای را یاد بگیرند و هم به قدر سهم خویش به اقتصاد خانواده کمک کنند.

آن شیوه متداول، امروزه منسوخ شده و خانواده ها چنین امری را مغایر با ارزش ها و آزادی های نوجوان و جوان تلقی می کنند.

بی تردید هم خانواده های نسل پیشین و هم خانواده های نسل امروز دلایل ویژه ای برای اقدامات خویش داشته و دارند. اما از شما می پرسم ثمرۀ کدام نوع از تعلیم و تربیت به بار نشستن انضباط فردی و اجتماعی در نسل کار آمدِ جوان ما بود؟

تعلیم و تربیت دیروز یا تعلیم و تربیت امروز؟

کافی است اندکی تأمل کنیم که آن سختی ها و مشقات چه ثمره ای به بارآورده و از این آسودگی ها و راحت طلبی ها چه آبی گرم شده است؟

ملاحظه می کنید که نوع نگاه به زندگی تا چه اندازه در سرنوشت آدمها - و در نتیجه سرنوشت اجتماع- مؤثر است و آموزش های ما تا چه حد می توانند کارساز و جدی تلقی شوند!

بازی دادن کودک و نوجوان و جوان در فعالیت های گوناگون، دادن نقش های مناسب به آنان در گروه و تیم، عضویت آنان در NGO ها و سازمانهای مردم نهاد، مشارکت آنان در فعالیت های بسیج، هلال احمر، اردوهای جهادی و...، نقش پذیری آنها در کانون ها، تشکل ها و هیئت های دانشجویی، واگذاری مسئولیت به آنان و انتظار انجام درست مسئولیت ها و... می توانند عوامل مؤثری تلقی شوند که نسل فعال و پویای ما را به حرکت و جنبش وادار کرده، انضباط فردی و اجتماعی را در آنها نهادینه نمایند.

از سوی دیگر عواملی چون خودمحوری و فردگرایی، راحت طلبی و نازپروردگی، عدم آموزش کافی، درگیر نشدن با کارها و فعالیت های تیمی و گروهی، سرمایه گذاری ناکافی بر نسل جدید از کودکی تا بزرگسالی، ارتباطات اندک اجتماعی و همچنین گوشزد نکردن پیامدها و تبعات رفتارهای مسئولیت گریز می توانند در نابودی و اِمحای روحیه انضباط اجتماعی نقش مهمی ایفا کنند.

روانشناسان اجتماعی برای نهادینه کردن روحیه انضباط اجتماعی روشهایی را پیشنهاد می کنند که برخی از آنها را مرور می کنیم:

  1. کار تشکیلاتی و تیمی به عنوان تلاشی امتحان شده و کارآمد می تواند ظرفیت های بالقوه بسیاری را بالفعل کرده، افراد را آماده ورود به عرصه های اجتماعی کند. از این عرصه نهایت استفاده را بکنیم.
  2. نوجوانان و جوانان را در جریان ثمرات فعالیت های اجتماعی قرارداده، از آفات فعالیت های فردی برحذر داریم.
  3. تأثیر فزاینده انضباط اجتماعی را در انتظام بخشی جامعه همواره مورد توصیه و تأکید قرار دهیم.
  4. نقش انضباط اجتماعی را در خصوص سرعت بخشی به فعالیت ها و اتقان بیشتر کارها مورد توجه قرار دهیم.
  5. انجام فرآیندهای گوناگون در زمان مشخص شده را مدّ نظر قرارداده، برای جلوگیری از اتلاف وقت و فرسایشی شدن کارها برای هر فعالیت مهم، زمان مرگ(dead time) قرار دهیم. زمانی که پایان انجام فعالیت محسوب شده، تحویل کار پس از آن امکان پذیر نمی باشد.

آنچه گفته شد تنها نَمی از یَم و مشتی از خروار است. بهتر بگویم سخن پراکنی هایی از قلم به دستی صاحب درد!

آیا وقت آن نرسیده که نخبگان جامعه به میدان آیند و برای بهینه سازی نسل امروز و فردا نسخه مناسب ارائه نمایند؟

ادامه دارد...          

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی

 

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
وجدان کیلیویی چند ؟؟؟؟؟؟
مدیر محترم سایت اگر امکان دارد نوشتار زیر را به عنوان یک یادداشت در صفحه اصلی قرار دهید.


چرا هرکس رییس جمهور می شود در توجیه ناتوانیش مدام می گوید " عده ای هستند که

نمی گذارند "

عده ای هستند که نمی گذارند. این جمله از زمان اقای خاتمی مطرح شد و مکررا" توسط
ایشان و دکتر احمدی نژاد عنوان می شد و بهانه اقای روحانی نیز همین است.

سؤال اساسی از این اقایان این است که اگر عده ای هستند که نمی گذارند پس چرا در مقام
تشریفاتی ریاست جمهوری باقی ماندید و استعفای خود را تقدیم ملت ایران نکردید.

ایا وقتی عده ای هستند که نمی گذارند باقی ماندن در مقامی که ظاهریست و در عمل هیچ
اختیاراتی ندارد نوعی ذلت و خواری برای رییس جمهور نیست.
و ایا باقی ماندن در پست ریاست جمهوری با این شرایط خیانت به رای مردم و همسویی
با همان عده ای نیست که نمی گذارند.

وقتی می گویید عده ای هستند که نمی گذارند معنی ان این است که دولت پنهان ضد مردمی
وجود دارد و قوای سه گانه قدرت ظاهری دارند و در پشت پرده افراد قدرتمندی
تصمیمات را می گیرند که تفکرات ضد بشری و غیر انسانی دارند.

وقتی می گویید عده ای هستند که نمی گذارند یعنی انتظار مردم برای مبارزه با فساد و
بهبود اوضاع اقتصادی بیهوده است.

وقتی می گویید عده ای هستند که نمی گذارند وشما هم بدون کوچکترین احساسی نسبت به
سرنوشت ملت در پست بدون قدرت ریاست جمهوری باقی مانده اید و کنار نمی روید یعنی
اینکه شما مانع از رونمایی و شناسایی این دولت پنهان توسط مردم می شوید و نقش سپر
بلا را برای انها ایفا می کنید.

وقتی می گویید عده ای هستند که نمی گذارند یعنی .................


پس یا بدون هیچ واهمه و ترسی انها را معرفی کنید و یا استعفا دهید تا دولت پنهان رخ
بگشاید و مستقیما" برای حل مشکلات وارد عمل شود و دیگر بهانه ای نداشته باشند که
بگویند عده ای هستند که نمی گذارند.
چرا اینقدر دیر منتشر کردید؟
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار