کمیسیون اروپایی روز سه شنبه، 6 فوریه (17 بهمن) «نقشه راه» در زمینه گسترش اتحادیه اروپا با پذیرش عضویت کشورهای منطقه بالکان را منتشر کرد. مهمترین نامزدهای عضویت در این سازمان 6 کشور: بوسنی و هرزگوین، مونته نگرو، آلبانی، صربستان، مقدونیه و کوزوو هستند. البته این کشورها هنوز باید تلاش بسیار زیادی برای اجرای درخواستهای اتحادیه اروپا از خود نشان دهند. در این بین اوکراین، گرجستان و مولداوی که تمایل زیادی برای عضویت در اتحادیه اروپا دارند، در برنامه گسترش آتی این سازمان در نظر گرفته نشدند.
مونته نگرو و صربستان بیشترین شانس برای عضویت داشته و بر اساس پیش بینیها، اعضای جدید اتحادیه اروپا در سال 2025 پذیرفته خواهند شد. این بزرگترین موج گسترش اتحادیه اروپا طی 20 سال گذشته خواهد بود.
در «نقشه راه» اتحادیه اروپا تاکید شده است: «مقامات بروکسل اصرار دارند تا کشورهای منطقه بالکان اصلاحات اساسی در زمینه مبارزه با فساد مالی و رعایت شفافیت کامل در سیستم قضایی را اجرا کنند تا انتخاب خود در خصوص اساس قرار دادن ارزشهای دموکراتیک اروپایی را اثبات کنند.
یکی از دلایل افزایش علاقه مندی بروکسل به کشورهای بالکان، تلاش برای خنثی کردن نفوذ ژئوپلیتیکی روسیه و چین در این منطقه است.
برخلاف چند سال قبل، اکنون اتحادیه اروپا تصمیم گرفته تا درهای خود را به روی کشورهای منطقه بالکان باز کند. دلایل افزایش تمایل بروکسل به این منطقه دو چیز است: اولا، اتحادیه اروپا سعی دارد ابتکارعمل را از دست روسیه و چین بیرون آورد که به عقیده مقامات بروکسل سعی دارند نفوذ خویش در بلکان را افزایش دهند. در ثانی، تقویت ثبات در منطقه بالکان، تضمینی برای امنیت اتحادیه اروپا، بویژه با توجه به بحران پناهجویان خواهد بود. برای اینکه دقیقا از این منطقه است که پناهجویان، از جمله اسلام گرایان افراطی، به کشورهای اروپای غربی وارد می شوند.
"الکساندر بورمولی" رئیس بخش همگرایی اروپایی در موسسه روابط بین الملل دانشگاه دولتی مسکو در این رابطه به روزنامه «نیزاویسیمایا گازیتا» توضیح داده است که اروپاییها اکنون توجه بیشتری به منطقه بالکان پیدا کرده اند. به گفته وی، بالکان منطقه ای نسبتا آشفته است که از مناقشات نژادی و جنایات سازمان یافته رنج می برد و به همین دلیل اتحادیه اروپا مدتهاست به دنبال تقویت ثبات در این منطقه است. ضمن اینکه بالکان منطقه ای ترانزیتی است و به همین دلیل باید با ساختارهای تامین کننده انرژی کشورهای اروپای غربی هماهنگ شود.
این در حالی است که در راه پیوستن کشورهای بالکان به اتحادیه اروپا، موانعی نیز وجود دارد. علاوه بر اصلاحات داخلی، هر شش نامزد پیوستن به این سازمان باید سیاست خارجی خود را نیز به گونهای اصلاح کنند که بر خط مشی سیاسی بروکسل مطابقت داشته باشد. این مسئله می تواند برای برخی کشورها، از جمله صربستان دشوار باشد، از آن جهت که مقامات بلگراد با تحریمهای ضدروسی اتحادیه اروپا علیه روسیه، موافق نیستند.
در ماه مارس 2016م، وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در خصوص پنج اصل راهنمای برسازی روابط این اتحادیه با روسیه به توافق رسیدند. این پنج اصل، 1-اجرای کامل موافقتنامههای مینسک در حوزه بحران اوکراین، 2-روابط نزدیک با همسایگان برآمده از فروپاشی شوروی، 3-تقویت مقاومت در برابر تهدیدهای روسیه، 4-تعامل گزینشی با روسیه در مسائل خاص نظیر مبارزه با تروریسم و 5-حمایت از ارتباطات مردم با مردم اتحادیه اروپا و روسیه هستند.(سیاست روسی اتحادیه اروپا) میدانیم که «کنش سیاست خارجی در زندگی واقعی، به طور مسلم، ترکیبی از رفتار هدفمند، عوامل شناختی و روانی و پدیدارهای ساختاری متنوعی است که جوامع و محیط آنها را مشخص میکند.» در این نگاه، حتی اصول راهنمای برسازی سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا در مواجهه با روسیه، از بستر تعینات ساختاری محیط کنش بازیگران اروپایی برمیخیزد.
به عقیده حسن مفیدی احمدی در شمس، به نظر میرسد عوامل ساختاری بر سازنده «سیاست روسی» اتحادیه اروپا و ارتقاء تنش در روابط روسیه و اروپا، مواجهه با روسیهای از منظر ژئوپلیتیکی جسورتر از پیش؛ تضعیف نهادها و رژیمهای بینالمللی بهویژه در حوزه خلع سلاح؛ تبدیل شرق اروپا و منطقه همسایگی مشترک روسیه و اروپا به عرصه رقابت ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری غرب و روسیه و ساختار حکمرانی پرابهام کاخ سفید باشند.
الف)تهدید مواجهه با روسیهای از نظر ژئوپلیتیکی جسورتر
تحولات اوکراین و انضمام کریمه به خاک روسیه حساسیت امنیتی اروپا نسبت به کنشهای سیاست خارجی روسیه را افزایش داده است. در ضمن، گرایش قدرتمندی بین سیاستمداران اروپایی وجود دارد که بخش مهمی از مخالفتهای سیاسی و اجتماعی با وضع موجود در اروپا الهامگرفته از کرملین و جنگ ترکیبی این کشور علیه دموکراسیهای غربی است. در این چارچوب، با وجود فقدان درکی مشترکی پیرامون ماهیت تهدید روسیه در سطح اروپا، بازدارندگی مشترک روسیه یکی از اهداف و سیاستهای مهم اتحادیه اروپا در سالهای اخیر بوده است. در این راستا، اعمال تحریم روسیه با وجود هزینههای مادی آن، یکی از شواهد کنش موفق جمعی اعضاء اتحادیه اروپا در حوزه سیاست خارجی و امنیتی بوده است. بدیهی است کنش تحریمی اتحادیه اروپا، موجب بازتولید احساس در محاصره دشمنان قرار گرفتن در روسیه شده و خواهد شد و در نتیجه، واکنشهای روسیه را به همراه داشته و خواهد داشت.
ب)ساختار حکمرانی پرابهام آمریکا
به نظر میرسد روابط روسیه و اتحادیه اروپا از هر دو ناحیه کنشهای عملی و لفاظیپردازی آمریکا تأثیر پذیرفتهاند. در طول سال اول ریاست جمهوری ترامپ، در راستای سیاست بازدارندگی روسیه ساختار حکمرانی آمریکا و نه به طور الزامی کاخ سفید، از جمله شاهد فروش سلاح به اوکراین، افزایش نیروی پیشروی (EFP)مستقر در استونی، لتونی، لیتوانی و لهستان و بازگشت تانکهای آمریکایی به مرزهای شرقی اروپا بودهایم. نکته اخیر از آنجا اهمیت مییابد که تا پیش از این، تانکهای آمریکایی بیشتر در مناطق امنی چون خاک آلمان مستقر میشدند. در ضمن، «وزارت دفاع آمریکا بهعنوان بخشی از (ابتکار بازدارندگی اروپایی)(EDI) که با هدف دفاع از کشورهای حوزه بالتیک پیگیری میشود، برای 2018م، 8/4 میلیارد دلار اختصاص داده است که نسبت به سال 2017م 4/1 میلیارد دلار افزایش یافته است.» بدیهی است واکنش روسیه به چنین کنشهایی تلاش برای بازیابی منطقه حائل خود با غرب و نمایش توان نظامی و عملیاتی خود بوده است. به عنوان مثال، مانور بزرگ زاپاد با حضور مشترک روسیه و بلاروس، بیانی آشکار از توانایی و عزم روسیه برای استقرار نیرو از جمله در حوزه بالتیک؛ نمادی از توانایی دفاع مؤثر در مقابل مزیت غرب در حوزه نیروی هوایی و نشانگر توان ضربه تهاجمی روسیه برای متوقف ساختن ناتو بود.
کنش لفاظیپردازانه کاخ سفید نیز واجد اهمیت بوده است. امروزه، پرسش اساسی برای اروپا آن است که آیا گرایش جدید کاخ سفید ناهنجاری زودگذر است و یا نشانهای از تغییر بلندمدت نگرش آمریکا به اروپا. میدانیم که «سه اصل بنیادین در روابط یورو- آتلانتیکی، مواجهه با ناامنی از طریق درگیرشدن فعال، این نگاه که سیاست درگیرشدن با مشارکت اروپا و آمریکا بهتر کار میکند و این تفکر که هیچ متحدی بهتر از اعضاء ناتو برای خودشان وجود ندارد، بوده است. با وجود این، این سه ایده در عصر ترامپ با چالش مواجه شده است. در نگاه ترامپ، سیاست خارجی عرصهای برای بازی با حاصل جمع صفر است که هرگونه کنش در راستای افزایش امنیت دیگران، زیان خالصی برای آمریکا به همراه دارد. امروزه، پرسش اساسی برای اروپا آن است که آیا گرایش جدید آمریکا ناهنجاری زودگذر است و یا نشانهای از تغییر بلندمدت نگرش آمریکا به اروپا.» البته، در آمریکا نهادهایی چون نهاد مشاور امنیت ملی وجود دارند که برخلاف ترامپ معتقدند سیاست درگیرشدن جهانی یک کنش خیرخواهانه نیست، بلکه دربرگیرنده منافع گستردهتر آمریکاست. این نهادها تلاش کردهاند تا گرایش و احساس دوریگزینی ترامپ از درگیرشدن فعال در اروپا را به مطالباتی چون لزوم افزایش سهم امور دفاعی در هزینههای ملی کشورهای اروپایی و لزوم تمرکز بر تروریسم تبدیل و ترجمه کنند. مطالباتی که با سهولت بیشتری توسط متحدان اروپایی به رسمیت شناخته میشود. با وجود این، با توجه به اهمیت نقش و جایگاه رئیسجمهور آمریکا در ساختار حکمرانی آمریکا، این نگرانی همواره برای اروپا باقی خواهد ماند که در زمان بحران، با رأی ترامپ، آمریکا ممکن است خود را از درگیری فعال اروپا با روسیه به دور نگاه دارد. یکی از تأثیرات ابهام پیرامون پایداری اصول بنیادین در روابط یورو- آتلانتیکی و کنشهای روسیه از منظر ژئوپلیتیکی جسورتر از پیش، تقویت این احساس در اروپا بوده است که بهتر است تمام تخممرغهای دفاعی اروپا در سبد ناتو و روابط یورو- آتلانتیکی قرار نگیرد. امضاء توافقنامه «همکاری سازمانیافته دائمی»(PESCO) نیز در همین راستا قابلارزیابی است. بدیهی است از آنجا که روسیه هرگونه کنش جمعی نظامی و امنیتی در اروپا چه در قالب ناتو و چه در قالب نهادهای اروپایی را در معنای مواجهه با محاصره دشمنان روسیه تفسیر میکند، به حرکت گامبهگام اروپا به سمت خوداتکایی نظامی واکنش نشان داده و خواهد داد؛ واکنشی که موجب افزایش تنش در روابط دو طرف خواهد شد.
پ)تبدیل شرق اروپا به عرصه رقابت ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری اروپا و روسیه
شرق اروپا و منطقه همسایگی مشترک روسیه و اروپا هم از منظر ژئوپلیتیکی و هم از منظر ژئوکالچر به عرصه رقابت ژئوپلیتیکی و ژئوکالچر اروپا و روسیه تبدیل شده است. از یکسو، ابتکارات نهادی چون «سیاست مشترک شرقی اتحادیه اروپا» با هدف گسترش هنجارهای اتحادیه اروپا در منطقه همسایگی مشترک روسیه و اروپا و تأثیرگذاری بر فرایندهای تصمیمسازی این منطقه صورت گرفته است. از دیگر سو، در چارچوب برخی سناریوهای باورپذیر در مورد آینده اروپا، احتمال ایجاد شکاف بین اروپای شرقی و غربی به نفع روسیه و چین پیشبینی شده است؛ سناریوهایی که گرایش برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به مدل «سرمایهداری دولتی» روسیه و تعلیق روند ادغام در اتحادیه اروپا توسط برخی کشورهای شرقی این اتحادیه و پیوستن آنها به بلوکهای شرقی دیگر باورپذیر دانسته شده است. بدیهی است این تعین ساختاری در حوزه ژئوپلیتیکی و ژئوکالچر از عوامل مهم برسازی «سیاست روسی» اتحادیه اروپا و افزایش تنش در روابط دو طرف در سالهای اخیر بوده است.
ت)تضعیف نهادها و رژیمهای بینالمللی بهویژه در حوزه خلع سلاح
واقعیتی که جهان امروز با آن روبروست، افزایش گرایشهای ملیگرایانه، یکجانبهگرایانه و غیرلیبرال و در نتیجه، تضعیف هنجارهای مقوم نهادها و رژیمهای بینالمللی و کمتوان شدن آنها در مواجهه با چالشهای جهانی است. به عنوان مثال، نهادها و رژیمهای بینالمللی چون معاهدات خلع سلاح از مهمترین ابزارهای مدیریت بحرانهای بینالمللی از جمله در سطح اروپا بودهاند. در این میان، همانگونه که در گزارش کنفرانس امنیتی مونیخ(2018م) نیز آمده است، تقویت انگارههای جنگ سردی و «فرسایش معاهدات تاریخی خلع سلاح چون معاهده نیروهای هستهای میان برد» از تهدیدات پیش روی نظام بینالملل میباشند. بدیهی است تقویت انگارههای جنگ سردی، میتواند بدل به عاملی مهم در برسازی روابط تنشآلود روسیه و اروپا شود.