«تابناک»، مهدی خرم دل؛ پس از انتشار بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان، برداشتهای متفاوتی از بخشهایی از سخنان ایشان به ویژه تعبیر «آتش به اختیار» مطرح شد؛ برداشتهایی که با ارزیابی و چینش گفتمان رهبر انقلاب در تناقض است و برخی رسانهها و جریانها مسیر مصادره به مطلوب کلام ایشان را در پیش گرفتهاند که در نهایت به تحریف بیانات ایشان منتهی خواهد شد.
در ابتدا برای ارزیابی کلام رهبر انقلاب میبایست اندکی قبل و بعد تعبیر «آتش به اختیار» را مرور کرد. ایشان تاکید کرده اند: «نگویید در دانشگاه دیگر نمیشود کاری کرد؛ شنفتم این را که بعضیها میگویند که «آقا، دیگر در دانشگاه نمیشود کاری کرد»؛ نه آقا، در دانشگاه خیلی میشود کار کرد، اتّفاقاً در دانشگاه باید کار کرد. چه کسی باید در دانشگاه کار بکند؟ شما. شما تشکّلها هستید که در دانشگاه باید کار بکنید. البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار.
البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگرچنانچه رابطهی قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.
گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئلهی فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئلهی اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئلهی سینما، یک مسئلهی مهم است، [یعنی] مسئلهی فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمها- ادارهی هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئلهی اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری میکنند!(۱۰)
پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئلهی اصلی را از مسئلهی فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئلهی اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئلهی اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم.(۱۱)
اهتمام به تخاطب واقعی. فضای مجازی چیز خوبی است، فرصتی است امّا کافی نیست. بعضیها چسبیدهاند به فضای مجازی -توئیتر و مانند اینها- برای اینکه پیامهایشان را برسانند، این فایده ندارد؛ تخاطب واقعی لازم است، میزگرد لازم است، سخنرانی لازم است، نشریّه لازم است، بحثهای دونفره و سهنفره لازم است، جلسات تحلیل لازم است؛ اینجور با مخاطبینتان بنشینید؛ و مانند این کارها.»
پس از بیانات رهبر انقلاب، در روزهای اخیر شاهد برداشتهایی بودیم که بیش از تمرکز بر مفهوم، متمرکز بر منطوق باشد و چه بسا حتی با معنای ظاهری کلام رهبری نیز قابل تطبیق نبود. گروهی با رویکرد تقلیل گرایانه، تاکیدات صریح رهبر انقلاب که تذکرات صریحتر از همیشه همراه بود، سخنان ایشان را ناظر بر فعالیتهای حداقلیِ فرهنگی قلمداد کردند. بدین معنا که به سایر بندهای دیگر سخنان ایشان توجهی نکردند؛ اینکه جای اصل و فرع مساله فرهنگی جابجا شده است، اینکه در قدرت تشخیص اختلال ایجاد شده و مسائل کم اهمیت در سیاستگذاری فرهنگی جای مسائل مهم را گرفته است، مسائلی است که در رویکرد تقلیل گرایانه به سخنان رهبری به آن اشاره نشده است.
اگر آن گونه که مشاور فرهنگی دکتر روخانی معتقد است سخنان رهبری فصل الخطاب است، اکنون دولت وظیفه دارد این اختلال در سیاستگذاری فرهنگی را علاج کند، البته نه تنها دولت، بلکه هم نهادهایی که در امر سیاستگذاری فرهنگی مدخلیت دارند، باید بنشینند و ببینند در کجاها اختلال ایجاد شده است؟ کجا مسائل مهم را کناری گذارده اند و مسائل فرعی را جایگزین کرده اند!
در مقابل، گروهی با رویکردی کل گرایانه، منویات رهبر انقلاب را قائل بر ورود آتش به اختیار به تمامی عرصهها قلمداد کرده اند و قائلند که گویا در هر حوزه ای با هر ابزاری برای خلق هر محتوا و یا کالای فرهنگی و یا ممانعت از خلق کالایی فرهنگی اقدام نمایند. در حالی که ابدا مشی سیاسی رهبر انقلاب چنین استفاده ای از واژه آتش به اختیار را به ذهن متبادر نمی کند. آتش به اختیار بودن، اولا در جایی است که اختلال ایجاد شده است و مرجع تصمیم گیرنده قصد برطرف کردن اختلال یا اهمیت قائل شدن برای مسائل مهم را ندارد، در چنین بزنگاهی، در چارچوب قانون، می توان در جهت امور ایجابی و آفرینش و خلاقیت های فرهنگی عمل کرد، تاکید می شود در جهت امور ایجابی و نه سلبی. چرا که برخورد و ممانعت از ایجاد یک کالای فرهنگی بر اساس قانون در چارچوب مختص به خود انجام می شود.
با یک بررسی در بیانات رهبر انقلاب طی سه دهه اخیر، هر دو رویکرد با دیدگاه حضرت آیتالله خامنهای قابل تطبیق نیست. به تعبیر سادهتر آنچه از کلام رهبر انقلاب درباره آتش به اختیار برداشت میشود، نه یک رویکرد محدود و نه یک رویکرد نامحدود در قلمرو فرهنگی است. برای درک بهتر، ابتدا باید به مفهوم «آتش به اختیار» توجه کرد که قطعاً رهبری با دقت این تعبیر را بکار بردهاند.
«آتش به اختیار / Weapons Free» در میدان رزم در مقطعی به کار میرود که فرمانده قرارگاه، ستاد یا صف توان مدیریت نیروها و مدیریت فرمان آتش را به دلایل مختلف نداشته باشد. در واقع به طور مرسوم، وضعیت باید به شکل «آتش به فرمان / Weapons Hold» باشد اما اگر امکان تشخیص از فرمانده میدان یا ستاد سلب شده باشد، به افسران تحت امر فرمان آتش به اختیار را میدهند و تشخیص را برعهده افسران میگذارند. «آتش به اختیار» در خطوط دفاعی و نگهبانی عمدتاً در مقابل مهاجمان ناشناس به عنوان رویکردی دفاعی کارکرد دارد. نکته دیگر اینکه فرمان «آتش به اختیار» در شرایط جنگی کارکرد دارد و در غیر این صورت فرمان «آتش به احتیاط / Weapons Tight» کارکرد دارد.
تفاوت «آتش به احتیاط» با «آتش به اختیار» به خطیر بودن موقعیت بازمی گردد. در موقعیت آتش به احتیاط که معمولاً در صحنههای غیرجنگی کارکرد دارد، باید از دشمن بودن طرف مقابل اطمینان حاصل کرد و سپس شلیک نمود اما در وضعیت «آتش به اختیار» که خطیر بودن اوضاع را نشان میدهد و در صحنه نبرد کارکرد وسیع تری دارد، باید بیشتر جانب احتیاط را به خرج داد و برای اطمینان از حفظ جبهه خودی، برخورد محتاطانه با دشمن نداشت.
بنابراین، دستور رهبر انقلاب حاوی چند واقعیت عینی است: یک، همچنان در جنگ بزرگ فرهنگی هستیم؛ دو، قرارگاههای فرهنگی که از پشتیبانی قانونی و مالی قابل توجهی برخوردارند (لیست آنها در قانون بودجه موجود است)، توان فرماندهی ستاد و صف را برای غلبه بر دشمن نداشتهاند؛ سه، هدف دشمن است و نباید مسیر آتش به سمت جبهه خودی باشد.
اینکه در چنین نبردی یک خودی که به سازوکارهای قانونی این مملکت قائل است، در جبهه دشمن تلقی کرد، گم کردن راه و برجای گذاشتن اثر انگشت امثال «عبداللَّهبنابیها» بر روی ماشه سلاح فرهنگی است؛ اثرانگشتی که به تعبیر رهبر انقلاب، مشتمل بر تفرقهافکنیها، اختلافافکنیها، تشنج آفرینیها، تشویش افکار عمومی، نا امید کردنها، یأس پراکنیها، چهرهسازی عناصر وابسته و مرید دشمن، از نظر انداختن عناصر مفید و مؤمن و مخلص و دلسوز است. (1)
آتش به اختیار را شاید بتوان به تفسیری، همان حرکات خودجوش فرهنگی تلقی کرد که رهبر انقلاب بارها و بارها بر آن تاکید کردهاند و اکنون که ایشان خطر دشمن را در عرصه فرهنگی بیش از پیش احساس کردهاند، از تعبیری جنگی نیز استفاده کردهاند تا مسئولان و دلسوزانِ غیرمسئول در کشور متوجه باشند که در یک نبرد فرهنگی هستیم.
اگر برخی جریانات سخنان رهبری را فراتر از فعالیت مرسوم بنری و کاغذی در نظر بگیرند و برخورد شعاری نداشته باشند،و به حرکت خودجوش فرهنگی (2) تسری دهند،خاکریزهای مهمی پیش روست که باید مورد توجه قرار گیرد. در این میان از لابلای بیانات ایشان در سالهای به این خاکریزها میتوان اشاره کرد:
جهاد برای احیای مناطق محرومی چون سیستان و بلوچستان
«بعد از پیروزی انقلاب، اوّلین حکم مأموریتی
که امام رضواناللَّهعلیه صادر کردند، حکمی به این بنده حقیر برای سفر به
استان سیستان و بلوچستان بود. من آمدم و مناطق گوناگون این استان را از
نزدیک دیدم و انقلاب وظیفه خود را در قبال این استان حس کرد. از جنوبیترین
نقاط استان، از منطقه چابهار و نیکشهر و نِبت و فَنّوج و اِسپَکه و غیره تا
مناطق شرقی این استان، منطقه سراوان و جالق و سرباز و از مناطق شمالی این
استان، منطقه زابل و دریاچه هامون تا غرب این استان، منطقه بَزمان و دَلگان
و چاههاشم و جازموریان و غیره خبرها گرفتم، با مردم این مناطق نشستم،
داخل کپرها رفتم و با دردها و رنجهای اینها که در دوران رژیم طاغوت بر روی
هم انباشته و متراکم شده بود، آشنا شدم. انقلاب خود را در قبال سیستان و
بلوچستان موظّف دید و کار از روزهای اوّل شروع شد. جهاد سازندگی و اجتماعات
و جمعیتهای مردمىِ خودجوش در این مناطق مشغول کار شدند. جوانان امروزِ
زاهدان و ایرانشهر و چابهار و زابل نمیدانند که گذشته این استان چگونه بود.
اگر گذشته وحشتناکِ زندگی در این استان تصویر شود، معلوم میشود که نظام
اسلامی در این منطقه چه خدمات بزرگ و گرانبهایی انجام داده است. اما آن
حقیقتی که از یاد من نمیرود و امیدوارم یکایک مسؤولان همیشه آن را به یاد
داشته باشند، این است که این استان چندین برابر آنچه که به آن خدمت شده،
نیازمند خدمت است.»۱۳۸۱/۱۲/۰۲
بیانات در دیدار مردم زاهدان
نقد توسط مراجع فرهنگی بدون تهمت و تکفیر و جنجال آفرینی
«امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به
جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش
شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن
جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد،
در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با
انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی
از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی
دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین
جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در
ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوهی بر اینها،
مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران
انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع
فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات،
معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه
بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و
متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعهی
انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای ما، در
بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههای ما حضور دارند ـ
میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط
منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه
دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن
عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینهی فرهنگ، این است.» ۱۳۹۳/۰۱/۰۱بیانات در حرم مطهر رضوی تمرکز بر مسئله شهدای انقلاب برای دشمن شناسی
«ما روی مسئلهی شهدایمان انصافاً کمکاری
کردیم. این حادثهی شهدای هفتم تیر ظرفیّت عجیبی دارد برای معرّفی شدن؛ هم
معرّفی شدن این چهرههایی که آماج این جنایت قرار گرفتند؛ هم معرّفی ملّت
ایران که چگونه در یک چنین حادثهی تکاندهندهای خودش را نگه میدارد، حفظ
میکند و نه فقط از میدان در نمیرود بلکه روحیّهی مضاعف پیدا میکند؛ هم
معرّفی دشمنان که چه موجودات پست و چه سیاستهای خبیثی پشت سرِ این حوادث
قرار دارد، دستهای جنایتکار اینها را [معرّفی میکند]. این ظرفیّت در ماجرای
هفتم تیر و ماجراهای دیگر - که البتّه عمدهاش ماجرای هفتم تیر است - وجود
دارد. ما کمکاری داشتیم؛ اینها را معرّفی نکردیم. خیلی کار میشد کرد و
باید کرد؛ دستگاههای مسئول و همهی ما دچار کمکاری هستیم. و به نظر میرسد
که این کار را هم بایستی سپرد به جناح فرهنگیِ مؤمنِ انقلابیِ مردمیِ
خودجوش؛ این جوانهایی که میبینید در اطراف کشور بهطور خودجوش کارهایی
انجام میدهند - کارهای فرهنگی انجام میدهند، کارهای هنری انجام میدهند،
حقایقی را احیاء میکنند، استعدادهایی را بُروز میدهند، از استعدادهای
بالفعلی استفاده میکنند - این کار را هم آنها باید بکنند. با زبان هنر، با
زبان تصویر، با استفادهی از ابزارهای جدید باید بتوانند این حادثه را، این
شخصیّتها را [معرّفی کنند]؛ کسی مثل شهید بهشتی را در دنیا معرّفی کنند،
کسی مثل شهید رجایی را معرّفی کنند، شهید باهنر را معرّفی کنند. هرکدام از
این شخصیّتهایی که در ماجرای هفتم تیر یا ماجراهای دیگر به شهادت رسیدند،
شایستهی یک چهرهنگاری بسیار باعظمتند که میشود از اینها چهرهنگاری کرد» ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای استان تهران
تقویت مجموعههای خودگردان فرهنگی توسط دستگاههای دولتی
«این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی
میکنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند
خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی
میکنند- روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها
کمک کنند. دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه
آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه
نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی
بچّهمسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی
بچّههای حزباللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار
میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همهی زمینهها
جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزیز! کشور مال
شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانید شما اگر در میدان
باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به
خود داشته باشید، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند» ۱۳۹۵/۰۱/۰۱
استفاده از همه استعدادهای کشور در جهت پیشرفت فرهنگی کشور
«خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ
نظامی، [بلکه] در یک میدانی که از جنگ نظامی سختتر است. البتّه
ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختیاش
بیشتر است. اینکه ما گفتیم اقتصاد مقاومتی، یعنی بخش اقتصادیِ این سیاستِ
بزرگ و اساسی، مقاومت اقتصادی است. اینکه گفتیم جوانهای مؤمن و حزباللّهی و
انقلابی کارهای فرهنگی خودجوش را رها نکنند و دنبال بکنند، و همهی
دستگاههای فرهنگی کشور را دعوت کردیم و میکنیم که در این جهت حرکت کنند،
این، بخش فرهنگیِ این عدم تبعیّت است، این جهاد بزرگ است، جهاد کبیر است.
اینکه از همهی استعدادهای موجود کشور دعوت میکنیم که استعدادهای خودشان را
در خدمت پیشرفت این کشور به کار بیندازند و به صحنه بیاورند و به میدان
بیاورند و از مسئولان دولتی و سایر مسئولان دعوت میکنیم که از این
استعدادها استقبال بکنند، این آن بخشِ فعّالِ اجتماعیِ این جهاد کبیر است.
این جهاد کبیر ابعادی دارد: جٰهِدهُم بِه جِهادًا کَبیرًا» ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
تشخیص مسائلی اصلی از مسائل فرعی و تمرکز بر مسائل اصلی کشور
«اینهمه ما مسئلهی فرهنگی در
کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئلهی اصلیِ فرهنگی را
بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئلهی سینما، یک مسئلهی مهم
است، [یعنی] مسئلهی فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود،
از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمها-
ادارهی هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئلهی
اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه
فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری
میکنند!پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئلهی اصلی را از مسئلهی
فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئلهی اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را
بهعنوان یک مسئلهی اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی
اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم.» ۱۳۹۶/۰۳/۱۷