فیلم سینمایی «یتیمخانه ایران» در شرایطی هفته های پایانی اکران خود را پشت سر می گذارد که سوای مسائل فنی، نفس خلق چنین اثری ـ که به یکی از تاریک ترین دوران تجاوزگری انگلیس در خاک ایران پرداخته ـ اتفاق مهم و کلیدی است؛ ملاحظه ای که توسط کمتر کارگردانی پی گرفته می شود و می توان انتظار داشت در آینده نسخه های دیگری از این واقعه را شاهد باشیم.
به گزارش «تابناک»؛ فیلم سینمایی «یتیمخانه ایران» تازه ترین فیلم ابوالقاسم طالبی از چندی پیش در سالن های سینما رونمایی شد. داستان فیلم نسبت به روایت های مرسوم سینمایی این دوران، بر پایه یک ماجرای تاریخی بکر است و «قطحی بزرگ» در ایران را به تصویر کشیده است؛ قطحی که یکی از ضربات جبران ناپذیر استعمار بر مردم ایران را به خوبی به تصویر می کشد، ولی همچنان نشان کمرنگی از آن در صفحات تاریخ دیده می شود.
این قحطی که ما بین سال های ۱۲۹۶–۱۲۹۸ هجری شمسی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) در ایران رخ داد، مصادف با جنگ جهانی اول بود. در جریان این جنگ، به رغم اعلام بی طرفی از سوی حکومت ایران، بخشهایی از ایران توسط نیروهای انگلیس و روسیه اشغال شده بود. انگلیسی ها برای تأمین آذوقه، اقدام به خرید کالاهای ایرانی از تجار به قیمتی بالاتر از قیمت مرسوم می کردند و تجار نیز تمام انبارهایشان را به انگلیسی ها می فروختند.
نتیجه اینکه مواد غذایی در ایران بسیار کاهش یافت و قیمت گندم در کشورمان سر به فلک کشید. انگلیسی ها مشکلی برای خرید باقی غله باقی مانده نداشتند؛ اما خرید اندک آذوقه باقی مانده توسط ایرانی ها از توان مالی شان به دور بود و در ضمن کفاف مردم این مملکت را نیز نمی داد. در نتیجه بسیاری از مردم ایران به واسطه رقم خوردن این شرایط و همچنین برخی عوامل دیگر نظیر همهگیری آنفلوآنزای اسپانیایی در 1918، فوت کردند.
در وقوع این فاجعه انسانی که کسر قابل توجهی از مردم ایران را در آن دوران کشت، تردیدی وجود ندارد اما درباره آمار کشته شدگان در میان مورخان اختلاف های فاحشی مشهود است. همچنین درباره عوامل تأثیرگذار در این فاجعه نیز روایت های متفاوتی وجود دارد و روایت های تاریخی به واسطه عدم انتشار همه اسناد طبقه بندی شده درباره آن دوران، دقیق نیست و بعضاً جهت دار است.
برای نمونه محمدقلی مجد که یکی از نویسندگان درباره این فاجعه است، احتمالاً به واسطه ریشه داشتن در خاندان های قجری، به نقش حکام و خاندان قاجر در دلالی غله و فروش آذوقه مردم ایران به انگلیس اشاره نمی کند و عمدتاً سخن از تجار و بازاریان به میان می آید. با این حال، قرار نیست یک فیلم سینمایی، نقش یک اثر مستند را داشته باشد و به همین دلیل، در زمان تماشای «یتیمخانه ایران»، چنین انتظاری از ابوالقاسم طالبی نمی رفت.
همزمان با اکران این فیلم سینمایی، نقدهایی به این اثر وارد شده؛ اما سوای مباحث روایی و فنی که در جای خود قابل طرح است، این فیلم سینمایی به واسطه سوژه و بستر روایی که انتخاب می کند، اثری ارزشمند و ماندگار است که باید به تماشایش نشست و کوشید تا در آینده نیز روایات قوی تری درباره این مقطع تاریخی در بستر داستان های پرکششی خلق شود و بر پرده سینماهای ایران و جهان نقش ببندد.
اگر «یتیمخانه ایران» درباره هولوکاست بود و اثری با همین وزن داستانی و همین فرم به جنایت نازی ها علیه یهودیان می پرداخت، احتمالاً شاهد یکی از فیلم هایی بودیم که در دنیا مورد تقدیس واقع می شود. درباره هولوکاست به طور متوسط هر سال یک فیلم ساخته می شود و قریب به اتفاق این فیلم های سینمایی به شدت مورد توجه بین المللی قرار می گیرند که بخش عمده ای از این توجه نیز سوای ارزش های سینمایی و صرفاً به واسطه مضمون است.
به نظر می رسد، درباره فیلم هایی چون «یتیمخانه ایران» نیز باید شاهد چنین نگاهی باشیم و در کنار ارزیابی های مرسوم فنیِ سینمایی، روی مضمون که پس از این سال های طولانی از عمر سینمای ایران بالاخره به تصویر کشیده شده، تمرکز بیشتری داشت و با این نگاه، تماشای «یتیمخانه ایران» را از دست نداد.