بازدید 29045

مشتریان سریال‌های عشقی و پر از خیانت ترکی!

اگر سواد را به معنی دانش و ادراکی نو در میان دانسته‌های دیگران بدانیم، خواهیم دید که بسیاری از مهندسان، پزشکان و تحصیل‌کردگانی که در رشته‌شان دکترا و تخصص و فوق تخصص گرفته‌اند نیز به غایت بی‌سوادند
کد خبر: ۴۹۸۰۸۰
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۱ 07 May 2015
علی میرمیرانی در شرق نوشت:

الف) پر واضح است که سواد به معنی خواندن و نوشتن یا تحصیلات‌عالی و آکادمیک، مراد نیست. سواد را که به معنی دانستگی و جویای ادراکی نو در میان دانسته‌های دیگران‌بودن بگیریم، خواهیم دید چه‌بسیار مهندسانی که در رشته‌شان دکترا گرفته‌اند یا بسیار پزشکانی که تخصص و فوق‌تخصص دارند، اما به غایت بی‌سوادند. چندسال پیش دوستی اصرار داشت مسئولیتی را در یکی از نشریات لایف‌استایل [سبک زندگی] برعهده بگیرم. به او گفتم آن جنس کاری که تو از من می‌خواهی با کم‌سوادی مخاطبت نمی‌خواند. اتفاقا گفت غالب مخاطبان ما پزشک و... هستند. بدیهی است دکتر و فوق‌لیسانس و... که فرهنگ و سواد فرهنگی و دانسته‌های جمعی او از هضم رابع گذشته باشد و شوق به تحصیل این دانستن و... در زمان و ذهنش جایگاهی ندارد، آدم باسوادی نیست.

ب) کم‌سوادیم چون تیراژ کتاب در ایران بدل به یک جوک دست‌سوم بی‌مزه شده که دیگر تذکردادن و بحث‌کردن و... هم در آن بی‌اثر است. این تیراژهای ۵٠٠، ۶٠٠ تایی که برخی مربوط به کتب اشخاصی است که حداقل نیم‌قرن است می‌نویسند یا ترجمه می‌کنند، بیانگر کم‌سوادی ما و مؤید این نکته است که با دانستن و فهم فرهنگی بیگانه‌ایم.
ما کم‌سوادیم چون حتی بخش فرهنگی طبقه متوسط شهری نیز فیلم‌های روز یا دیروز سینمای جهان را پیگیری نمی‌کنند. لازم نیست مردم دغدغه سینمایی داشته باشند. ما مشتری سریال‌های ترکی هستیم. به همین سادگی.
 
تأسف‌آور‌تر از این تیراژهای مضحک، تلاش رسما مذبوحانه مؤلفان و مترجمان است که در این وانفسا بدل شده‌اند به ویزیتور و مشتری‌جورکن و بازاریاب درجه ششم کتاب‌های خود! و بیا و ببین چه دست‌وپاهایی که نمی‌زنند در فضای مجازی و فضای مطبوعات و... که شاید بتوانند چهار نفر را متقاعد کنند به خرید کتابشان. شأن مترجم و مؤلف هم در این میان گم‌گشته‌ای بیش نیست. رسما شوخی است. ناگفته پیداست که در فضای اینترنتی هم دوستان اغلب لایک می‌کنند و کتابی نمی‌خرند و این مسئله، به درام بلکه به تراژدی کتاب و سواد و فرهنگ در کشور ما رنگ کمدی هم می‌زند. کمدی سیاه یا طنز تلخ؟ کدام تعبیر را می‌پسندید؟

ج) ما کم‌سوادیم. چون نه عموم که حتی بخش فرهنگی طبقه متوسط شهری نیز فیلم‌های روز یا دیروز سینمای جهان را پیگیری نمی‌کنند. قطعا از آغاز دهه ٩٠ دیگر هیچ تبی در این زمینه در اجتماع قابل رؤیت نیست. دوستی را می‌شناسم که فیلم‌های سینمای جهان را از او می‌گیرم. مغازه‌ای کوچک داشت در فرهنگی‌ترین خیابان تهران. آن را بست. خودش می‌گفت لازم نیست مردم دغدغه سینمایی داشته باشند. بر فرض ٢٠٠ فیلم قابل بحث تاریخ سینما یا صد فیلم مطرح جهان یا... را بخرند. اگر ١٠ فیلم بر‌تر سینمای جهان و هرسال چندفیلم روز را می‌خریدند، من یک طبقه از این پاساژ را به‌نام ‌زده بودم! ایراد از دانلود هم نیست. ما مشتری سریال‌های ترکی هستیم. به همین سادگی. تیتر روزنامه‌ها را اگر در هفته‌های اخیر بازبینی کنید، لابه‌لای آن مکرر به وضعیت بد اقتصادی سینمای ایران اشاره شده. مردم ما سینما هم نمی‌روند. دلیلش هم فقط سانسور یا... نیست. دغدغه یا حوصله‌اش نیست.

د) به گمانم استفاده کالاهای فرهنگی اعم از فیلم، کتاب، ‌موسیقی، تئا‌تر و... هیچ‌گاه از بدل به عادت روزانه ما نشده. نمی‌گویم دغدغه یا دل‌مشغولی یا علاقه...، نه. یک عادت ساده اما نهادینه‌شده. از این‌رو اگر در سایر نقاط جهان تکنولوژی فراگیر می‌شود، عادات فرهنگی سر جای خود، با‌‌ همان قوت باقی می‌ماند اما در ایران ماهواره و اینترنت جایگزین کتاب، سینما، تئا‌تر و... می‌شود.
ما کم‌سوادیم چون اگر شلواری در آن سوی جهان با خشتکی در حوالی زانو و کمری در زیر باسن مد شود، با چنان سرعتی میان بخشی از ما فراگیر می‌شود که حیرت می‌کنی. گویی با یک کلیک، نصب در محل، تحویلت می‌دهند اما اگر از ظهور کتاب الکترونیکی در جهان سال‌ها بگذرد، اینجا ژست و پز آن را هم نمی‌بینی.
 
اظهرمن‌الشمس است که ما در فضای سایبری دنبال کتاب و فیلم و... نیستیم. ما آنجا کم‌سواد، جوزده و سطحی، صرفا زمان را سر می‌بریم و وقت می‌کشیم. حتی این موج‌سواری ما در‌‌ همان حوزه هم عیان است. در سال ٩٣، رسما فیس‌بوک از مد افتاد و اینستاگرام مد شد. (دقت کنید، مد شد.)
ه) ما کم‌سوادیم چون بر فرض مثال اگر شلواری در آن‌سوی جهان با خشتکی در حوالی زانو و کمری در زیر باسن، مد شود، با چنان سرعتی میان بخشی از جماعت ذکور ما فراگیر می‌شود که حیرت می‌کنی. گویی با یک کلیک، نصب در محل، تحویلت می‌دهند اما اگر از ظهور e-book (کتاب الکترونیکی) در جهان سال‌ها بگذرد، اینجا انگار حتی بویی یا ادایی یا ژست و پز آن هم راه نمی‌یابد.

و) ما مردم کم‌سوادی هستیم. تیراژ مطبوعات در ایران به خودی‌خود یک طنز تمام‌عیار است. ملاحظه‌های مطبوعاتی و پرهیزهای حرفه‌ای اجازه نمی‌دهد و گرنه اگر تیراژ قابل اعلام و اعلان باشد، خواهید دید با جمع‌زدن تیراژ دو، سه روزنامه وزین قابل بحث کشور به عددی می‌رسیم که بیشتر مناسب صرفا یکی از مناطق ٢٢ گانه تهران است! نه کل تهران و نه سراسر کشور. همه ماجرا هم به فضای بسته و سانسور و... ربط ندارد. از روز ازل در مطبوعات در ایران تا امروز کمتر دوره‌ای فضا باز و آماده روزنامه‌نگاری بوده است. شاید در مجموع دو سال فضای مناسب داشته‌ایم. پس محدودیت‌ها همیشه بوده‌اند اما این بی‌اقبالی از سوی مخاطب مشخصا از دهه ٩٠ عیان است و نتیجه چنان شده که گاهی آدم می‌اندیشد قلم‌زدن در مطبوعات یک خودگویی و خودخندی بیش نیست.

مؤخره: یقه تکنولوژی را نگیریم و بی‌سوادی خود را در همگامی با سرعت روز جهان پنهان نکنیم. این اینترنت‌های کلنگی ما که حتی ١٢٨ آن را هم سرویس‌دهنده محترم با یک کرور آدم، اشتراکی در اختیارمان می‌گذارد و مدام کَمیت لنگی دارد و هزار مصیبت، با اینترنت در هیچ‌کجای جهان قابل‌قیاس نیست. اما به تیراژ کتاب در کشورهایی که سرعت نتشان رنگ از رخسار نید فور اسپید می‌برد، نگاهی بیندازید. به تیراژ مطبوعات در همین پاکستان بنگرید. به فروش فیلم‌ در سایر کشور‌ها نظری کنید. به رونق تئا‌تر، به اوضاع موسیقی، به....

ما افراد کم‌سوادی هستیم. یک‌بار هم که‌ شده وضع اسفبار خود را ببینیم، توجیه نکنیم. از دولت و وضعیت ارض و سما شکوه نکنیم، بر نهان و آشکار خود چشم بگشاییم و با اعتراف به واقعیت، گام اول را جهت تصحیح خود برداریم.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۰۰
انتشار یافته: ۲۱
فقط بی سوادی جامعه نیست که سبب نرفتن مردم به سینما، تئاتر و نخواندن کتاب میشه بلکه وضع معیشت مردم هم مخصوصا در سالهای اخیر بسیار بد شده و در نتیجه مردم تنها برای نیازهای اصلی قادر به هزینه کردن هستند.
مرحبا به این نوشته، بدا به حال کسانی که میشینن پای این سریالهای آبکی ترکیه ای ، وقتی ما فیلم های کلاسیک تاریخ سینمای ایران پخش نمی کنیم نمی بینیم سلیقه هنری مردم رو بالا نمی بریم این میشه دیگه . وقتی ما یک کم رو مولفه های فرهنگی این جامعه کار نمی کنیم. ترکیه میشه قبله آمال برخی هموطنای ساده ما و سریالهاشم میشینن نیگاه میکنن و بنیاد خونواده ها رو از هم میپاشن
عزيزم اينا که گفتي دل خوش ميخواد. آرامش ميخواد.نداريم . بجاش دنبال مسکن مقطعي براي لحظه اي فراموش کردن خود هستيم و نتيجش ميشه استقبال بي سابقه از سريالهاي ترکي . چراکه خيلي خيلي شبيه زندگي آدماي خودمون هست.
تیتر با متن اصلا همخونی نداره!!
عالی بود
چند وقت پیش 2-3 روزی مهمون یکی از دوستام بودم و مجبور بودم همراهش این سریالای ترکی رو ببینم.حالا کاری به محتواش ندارم ولی خدا وکیلی سریال اینقد خاله زنکی میشه؟؟؟؟
نمايشكاه كتاب عوضش شلوغه! اون هم دليلش معلومه!!!
متاسفانه مسئولین فقط نشستن و دارن نگاه میکنن....خیلی همت کردن دارن پاراژیت میفرستن که با اونم سرطان میگیریم ....

لطفا کمی برای خرید فیلم ها و سریال های خوب امریکایی و اروپایی هزینه کنید .اونوقت خواهید دید که کسی ماهواره نمیبینه .
عالی بود . دست نویسنده محترم درد نکند.
اگر ما صنعت سریالسازی داشتیم و از خیانتهای ایرانیها فیلم ساخته میشد مطمئن باشید دهها برابر فیلمهای ترکی بداموزی داشتیم ...و البته ترکها دیدن سریالهای ما را تحریم میکردند
آخ كه حرف دل منو زدي
آخ كه چقدر حالم بهم ميخوره ازين سريال تركي
...
عالی بود . دست نویسنده محترم درد نکند.
درست می گه ایشون. ما دوست داریم بیسواد بمونیم چون تو جامعه مقبول تره. آدمهای با سواد اینجا خیلی تنها هستند.
وجود ده ها شبکه زائد و بدون محتوای شاد و جذاب موجب اتلاف منابع و سوق مردم به سمت ماهواره شده در حالی که به سادگی می توان با حذف شبکه های غیر تخصصی ، اعتبارات دولتی و درآمد های حاصل از تبلیغات را به سمت تولید محتوای شاد و جذاب یوق داد  در غبر ابنصورت دور باطل برنامه های غمگین صدا و سیما موجب فراری دادن تتمه ببنندگان می شود...
در گذشته انسان هاي متفكر و دانا همش دنبال كتاب خوندن بودند و اين شد يه ژست روشنفكري.يه عده هنوز توي يه قرن پيش گير كردند و فكر ميكنند الا و بلا علم فقط از طريق كتاب منتقل ميشه. بابا بخدا كاري كه نيم ساعت فيلم ميكنه 10 جلد كتاب نميكنه.از توي مومياي هاتون بيياين بيرون.هنوز گير اينن سرانه ي مطالعه رو افزايش بدنند.100 سال ديگه كه دنيا رفت يه چيز ديگه اينه تازه بفكر ميفتند در حوضه ي رسانه توليد محتوا كنند و توي دنياي رسانه سهمي داشته باشند
دوست عزیزم. به عقیده بنده کشوری که حجم تولید علمش روز افزون است و در ابعاد جهانی حرف برای گفتن دارد را نمی توان بی سواد خواند. در حقیقت مردم ما دغدغه دانستن و کسب علم را دارند اما چون کپی رایت در ایران آزاد است مردم می توانند نیازهای خود را به صورت رایگان تامین کنند. در حال حاضر کتابهای علمی خارجی، رمان خارجی، فیلم و سریال خارجی، نرم افزارهای کامپیوتری پیشرفته خارجی و ... از طریق اینترنت در سایه نبود قانون کپی رایت به طور رایگان در دست عموم مردم می باشد. قانون آزاد بودن کپی رایت در کشور شاید در ابتدا زیبا و جذاب به نظر برسد اما باعث می شود اقشاری مانند نویسنگان، مترجمان و علی الخصوص برنامه نویسان کامپیوتر با معضلات عدیده روبرو شوند و باعث بیکاری و عقب ماندگی در این زمینه ها شود.
تابناک جان خواهشا منتشر کن
عالی بود . دست نویسنده محترم درد نکند.
ممنون جناب میرمیرانی بالاخره واقعیتو گفتید
واقعا جای تاسف داره
به هرکی میگی سواد داری فورا میگه اره من لیسانس فلان و دکترای بهمان دارم اما تا یه کم میای بحث کنی میبینی طرف تو رشته خودشم چیزی بلد نیست چه برسه به مطالعه کتابهای دیگه
کمال تشکر را از جناب میران دارم گویی جملاتی را که مدتهاست بیخ گلوی مرا گرفته بود ایشان نوشتند / بعد میگویند همه چیز قلابی شده و هنر و ادبیات و موسیقی چشمه اش خشکیده / وقتی سواد نباشه مشخصه که سطح همه ی محصولات فرهنگی پایین میاد
آنهایی که کتاب خواندند ، آنهایی که فیلم ماندگار تماشا کردند ، آنهایی که سراغ موسیقی رفتند ، آنهایی که مجذوب هنر شدند ، ....... زندگی را باختند . در ایران انسان های فرهیخته جایی ندارند . سعی بیهوده نکنید .
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار