بازدید 3464

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر: ۲۸۷۵۴۹
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۰ 27 November 2012
كيهان
«بازي در تيم گرگ ها!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد:
شكست اخير و 8 روزه اسرائيل در جنگ غزه و برخي اخبار پيراموني آن مخصوصا حمايت تسليحاتي و آموزشي جمهوري اسلامي ايران از جنبش مقاومت فلسطين كه براي اولين بار به طور رسمي منتشر شده است، علاوه بر آن كه نمايش افتخارآميزي از اقتدار ايران اسلامي را در تاريخ مبارزات فلسطين به ثبت رسانده است، پرده‌هاي ديگري از پشت صحنه فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 را نيز بالا زده است. بخوانيد؛

1- چندماه قبل رهبر معظم انقلاب طي سخناني به صراحت و براي اولين بار اعلام كردند كه جمهوري اسلامي ايران در جنگ 33 روزه و 22روزه حزب الله و حماس با اسرائيل دخالت داشته است و البته ايشان به چگونگي اين حضور و حمايت اشاره‌اي نفرمودند اما امروزه بعد از شكست 8 روزه اسرائيل در جنگ غزه، رهبران جهاد اسلامي فلسطين، حماس و حزب الله لبنان با صراحت اعلام كرده‌اند كه تسليحات مورد نياز خود در رويارويي با رژيم صهيونيستي را جمهوري اسلامي ايران در اختيار نيروهاي مقاومت قرار داده است تا آنجا كه فرمانده عملياتي جهاد اسلامي فلسطين مي‌گويد «تمامي تسليحات مورد نياز خود در اين نبرد، از فشنگ تا موشك هديه جمهوري اسلامي ايران بوده است».

2- از جمله اخبار رسما اعلام شده در اين ماجرا، آن كه؛ كمك‌ها و حمايت‌هاي تسليحاتي و آموزشي جمهوري اسلامي ايران به نيروهاي مقاومت از چند سال قبل آغاز شده بود و به قول يكي از فرماندهان حماس، همين كمك‌ها و حمايت‌ها بود كه پيروزي حزب الله در جنگ 33 روزه و پيروزي حماس در جنگ 22 روزه بر ارتش رژيم كودك كش اسرائيل را در پي داشته است. و بديهي است كه چرخه اينگونه اقدامات نيز نمي‌تواند در يك فاصله زماني كوتاه صورت پذيرفته باشد.

3- در جريان فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 به گواهي اسنادي كه بارها در كيهان مطرح شده است، ائتلاف مدعيان اصلاحات، منافقين، بهايي ها، ماركسيست ها، ملي مذهبي ها، و تمامي گروهها و جريانات مخالف نظام تحت مديريت و برنامه اعلام شده مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس شكل گرفته بود و شعارهاي اصلي سران و عوامل فتنه دقيقا با اهداف اين مثلث همخواني داشت، تا آنجا كه باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در اقدامي بيرون از عرف شناخته شده ديپلماتيك، حمايت از جنبش سبز(!) را يكي از اهداف استراتژيك آمريكا معرفي كرد و نخست وزير انگليس، با اعلام اين كه ماهيت جنبش سبز(!) بازگشت به حاكميت سكولار و غيرديني است، حمايت دولت انگليس از فتنه 88 و سران و عوامل آن را پنهان نكرد. خانم هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا در پاسخ به سوال خبرنگار واشنگتن پست كه پرسيده بود قطعنامه 1929 شوراي امنيت عليه ايران چه اثر قابل توجهي دارد؟ گفته بود؛ اين قطعنامه در حمايت از جنبش سبز(!) صادر شده است و...
اما در اين ميان، تلاش اسرائيل در حمايت رسمي از سران و عوامل فتنه 88 و خط دهي آشكار رژيم صهيونيستي به فتنه گران از اهميت بيشتري برخوردار است و يادداشت پيش روي به نكته‌اي دراين باره اشاره دارد.

4- در جريان فتنه 88، نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي با صراحت اعلام كرد كه «اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند» ! و شيمون پرز، رئيس جمهور رژيم كودك كش اسرائيل گفت «اصلاح طلبان به نمايندگي از اسرائيل با رژيم اسلامي ايران مي‌جنگند» ! و دهها نمونه ديگر از اين دست كه شرح آن به درازا مي‌كشد و پيش از اين در يادداشت‌ها و گزارش‌ها و اخبار ويژه كيهان آمده است.

ممكن است گفته شود كه نخست وزير و رئيس جمهور رژيم صهيونيستي قصد سوءاستفاده از فتنه 88 را داشته‌اند و اين اظهارات ربطي به سران و عوامل فتنه ياد شده ندارد! كه در پاسخ بايد گفت؛

الف: چرا مدعيان اصلاحات نسبت به اظهارات نتانياهو و شيمون پرز كمترين واكنشي نشان نداده و حتي به طور شفاهي و نه فقط به تصريح بلكه به تلويح و كنايه نيز اظهارات آنها را نفي نكردند؟! اين در حالي است كه مدعيان اصلاحات به گواهي مصاحبه ها، يادداشت‌ها و سخنراني‌هاي آنان كه در روزنامه‌هاي زنجيره‌اي ثبت و ضبط است، كمترين انتقاد و اعتراض به خود را بي پاسخ نمي‌گذاشتند و چنانچه فلان بخشدار در فلان بخش از فلان شهر دور افتاده كشور عليه آنها انتقاد و يا اعتراضي مي‌كرد، بلافاصله خود را ملزم به پاسخگويي مي‌دانستند. بنابراين چرا در مقابل اين دو اظهارنظر كه به هويت آنها مربوط مي‌شد سكوت كرده و كمترين اعتراضي نكردند؟!

ب: آنچه نتانياهو و شيمون پرز درباره هويت سران و عوامل فتنه مطرح كرده بودند دقيقا با مواضع و عملكرد فتنه گران همخواني داشت. و به بيان ديگر، چنانچه اين اظهارات نيز مطرح نمي‌شد، مواضع و عملكرد سران و عوامل فتنه به تنهايي براي اثبات همراهي و همخواني آنها با اهداف رژيم اشغالگر قدس كافي بود.

به عنوان مثال؛ مگر حذف قيد «اسلام» از «جمهوري اسلامي ايران» اهانت به ساحت مقدس امام حسين(ع)، پاره كردن تصوير مبارك حضرت امام(ره)، شعار به نفع آمريكا در روز مبارزه با استكبارجهاني، شعار به نفع اسرائيل در روز قدس، ائتلاف با منافقين و بهايي‌ها و ماركسيست‌ها و نهضتي‌ها و ملي گراها و كلان سرمايه داران و... دهها نمونه ديگر از اين دست نشانه غيرقابل ترديدي از همخواني با اسرائيل و آمريكا و متحدان اروپايي آنها نبود؟! گفتني است كه سران فتنه حتي امروزه نيز حاضر به مرزبندي با مثلث ياد شده نيستند، چرا؟!

مي گويند شخصي به پزشك مراجعه كرده و گفت؛ چند روز است كه خواب مي‌بينم در تيم فوتبال گرگ‌ها بازي مي‌كنم. پزشك قرص و شربتي تجويز كرد و گفت؛ امشب اين داروها را مصرف كن تا ديگر از اين خواب‌ها نبيني و بيمار گفت؛ آقاي دكتر! اجازه بدهيد داروها را از فردا شب مصرف كنم! و پزشك با تعجب پرسيد؛ چرا؟! و طرف گفت؛ آخه آقاي دكتر، امشب مسابقه فيناله!!

5- و اما نكته مورد نظر در اين يادداشت شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» ! است كه فتنه گران در روز قدس سال 88 سر داده بودند و باز هم مثل بقيه موارد كمترين اعتراض و يا انتقاد سران و عوامل اصلي فتنه را در پي نداشت.

رژيم صهيونيستي از كمك‌ها و حمايت‌هاي تسليحاتي و آموزشي جمهوري اسلامي ايران به حزب الله و مقاومت فلسطين باخبر بود، مخصوصا آن كه جنگ‌هاي 33 روزه و 22 روزه قبل از فتنه 88 اتفاق افتاده بود و بسيار طبيعي بود كه قطع اين كمك‌ها يكي از ايده آل‌هاي رژيم كودك كش اسرائيل باشد، كه بود و هست. در شعاري كه از سوي فتنه گران به كار گرفته شده بود دقت كنيد«نه غزه، نه لبنان» ! يعني دقيقا همان نقطه ايده آل اسرائيل. آيا غير از اين است؟!

اين نكته نيز گفتني و براي اثبات آنچه در اين يادداشت آمده است، تعيين كننده و شنيدني است و آن، اين كه؛ ميرحسين موسوي در تبليغات انتخاباتي خود حمايت جمهوري اسلامي ايران از ملت‌هاي لبنان و فلسطين را زيرسوال برده و به بهانه اينكه، ابتدا بايد خودمان قدرتمند شويم، حمايت از لبنان و فلسطين را بيرون از برنامه خود دانسته بود. باز هم دقت كنيد؛ دقيقا ترجمه همان شعار «نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران» ! است! كه در حاشيه و همين جا بايد گفت؛ حمايت از جنبش‌هاي مقاومت در لبنان و فلسطين، دفاع از جمهوري اسلامي ايران نيز هست، چرا كه دو خط آبي روي پرچم رژيم اشغالگر قدس به معناي از نيل تا فرات است بنابراين نيروهاي مقاومت در لبنان و فلسطين به نمايندگي از سوي همه كشورهاي اسلامي و از جمله ايران اسلامي با اسرائيل درگير هستند، يعني آنها خاكريز اولند. آيا شايسته بود در جريان جنگ تحميلي ادعا كنيم كه عراق، خرمشهر را اشغال كرده و دفاع در مقابل اين اشغالگري وظيفه مردم خوزستان است!! آيا چنانچه ارتش بعثي به ساير شهرها مي‌رسيد همان جنايات فجيع كه در خرمشهر مرتكب شد را نسبت به جان و مال و ناموس مردم ديگر شهرها روا نمي‌داشت؟ و درباره «جانم فداي ايران» ! كه بايد گفت؛ آيا همراهي آشكار شما با دشمنان اين مرز و بوم نشانه دفاع از ايران است يا دفاع از ايران را مردم و رزمندگان جان بر كفي بر عهده داشتند كه در جريان فتنه 88 نيز مانع وطن فروشي شما شدند؟!

6- و بالاخره، اكنون كه ماجراي حمايت تسليحاتي و آموزشي و سياسي جمهوري اسلامي ايران از جنبش‌هاي مقاومت لبنان و فلسطين آشكار شده است به آساني مي‌توان فهميد كه شعار «نه غزه نه لبنان» و سكوت سران و عوامل فتنه در مقابل اظهارات نتانياهو و شيمون پرز و... از كجا آب مي‌خورده است!

خراسان

«حماس و روي ديگر سکه جنگ ۸ روزه غزه» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدحميد حسيني است كه در آن مي‌خوانيد:
يورش ۸ روزه اسرائيل به غزه بالاخره با پذيرش آتش بس بر اساس طرح پيشنهادي مصر به پايان رسيد. بدون شک اين آخرين حمله رژيم صهيونيستي به غزه نبوده و نخواهد بود اما آن چه در طول جنگ ۸ روزه و مقاومت مردم غزه روي داد تا حد زيادي معادلات نبردهاي آينده و حتي احتمال تکرار آن را تحت تاثير جدي قرار داد.

تحليل رفتار اسرائيل در حمله به غزه و اهدافي که دنبال مي‌کرد بدون توجه به شرايط داخلي و بين المللي که اين رژيم در آن قرار گرفته است ميسر نيست. اما به طور مشخص تحليلگران دلايل متفاوتي را براي حمله اسرائيل به غزه برشمرده‌اند. رقابت‌هاي انتخابات پارلماني در سرزمين‌هاي اشغالي که قرار است کمتر از ۲ماه ديگر برگزار شود به زعم برخي تحليل گران يکي از مهم ترين دلايل حمله نتانياهو به غزه براي کسب آراي اکثريت نسبتاً تندروي جامعه اسرائيل بود.

اگرچه نتايج نه چندان خوشايند اين حمله براي تل آويو اکنون به اهرمي در دست احزاب مخالف براي انتقاد به نحوه مواجهه نتانياهو با موضوع غزه بدل شده است.

ارزيابي تسليحاتي حماس و ديگر گروه‌هاي مقاومت و تلاش براي تضعيف قدرت بازدارندگي و تخريب زيرساخت‌هاي تسليحاتي گروه‌هاي فلسطيني براي جلوگيري از ضربه زدن آن‌ها به اسرائيل در مواقع لزوم، آزمايش سيستم دفاع موشکي موسوم به «گنبد آهنين» که البته اظهارنظرهاي متفاوتي درباره عملکرد اين سيستم که ساخت آن در سال ۲۰۱۱ توسط اسرائيل به پايان رسيد منتشر شد، جلوگيري از احتمال مذاکره ايران و آمريکا که با توجه به انتخاب مجدد اوباما گزارش‌هايي مبني بر قريب الوقوع بودن آن به گوش مي‌رسيد از جمله اهدافي عنوان مي‌شود که تل آويو در دور جديد حمله به غزه مدنظر داشت فارغ از اين که اسرائيل تا چه حد به اهداف خود رسيد يا خير جنگ غزه را مي‌توان نخستين آزمايش عملي براي موازنه قواي جديد خاورميانه پس از خيزش‌ها و انقلاب‌هاي مردمي در برخي کشورهاي عربي خاورميانه و شمال آفريقا دانست. آيا مصر مُرسي آن گونه که انتظار مي‌رفت در ماجراي غزه وارد شد؟

گرچه مُرسي در طول جنگ ۸روزه قاهره را به کانون رايزني‌هاي ديپلماتيک بدل کرد و از دبيرکل سازمان ملل تا وزير خارجه آمريکا براي گفت وگو درباره آتش بس به مصر سفر کردند اما انتظار افکار عمومي مصر و محور مقاومت از مُرسي متفاوت از اين رفتار نرم بود. چيزي که در چند سخنراني سيدحسن نصرا... و انتقادهاي تلويحي و صريح وي مبني بر گشودن محاصره غزه و رساندن کمک به مبارزان باريکه غزه به خوبي مشهود بود.

اردوغان که زماني خود را پرچم دار مبارزه با اسرائيل و حامي حقوق فلسطينيان مي‌ناميد چه عملکردي در اين کارزار داشت؟ امير قطر که به عنوان نخستين رهبر عربي پس از ۵سال از آغاز حصر سياسي و اقتصادي غزه به اين منطقه سفر کرد در جنگ ۸ روزه غزه چه موضعي گرفت؟

ممکن است مدافعان عملکرد اين کشورها به نقش پررنگ آن‌ها در برقراري آتش بس و رايزني‌هاي ديپلماتيک اشاره کنند اما اين سوال بي پاسخ مي‌ماند که رهبراني که کشتي‌هاي مملو از سلاح و مهمات براي معارضين مورد حمايت خود در سوريه ارسال مي‌کنند چگونه و با چه منطقي نسبت به حمايت تسليحاتي از فلسطينيان اقدامي نکردند.

به نظر مي‌رسد دريافتن پاسخ اين سوال بيش از هرکسي براي رهبران حماس مفيد باشد. حماس که طي ماه‌هاي اخير و پس از قدرت گرفتن جريان‌هاي اخواني در مصر، تونس و ترکيه و همچنين حمايت‌هاي مالي و سياسي امير قطر احساس کرد ظرفيت سياسي جديدي براي فعاليت پيدا کرده است هم راستا با اين جريان‌ها به ويژه در موضوع سوريه مواضعي متفاوت با مشي قبلي خود اتخاذ کرد.

مواضعي که رفته رفته روند واگرايي ميان حماس با ديگر کشورهاي محور مقاومت يعني ايران، سوريه و حزب ا... را تسريع کرد. حتي رويکرد حماس در قبال سوريه از اتخاذ مواضع سياسي نيز فراتر رفت و به درگيري مسلحانه شبه نظاميان منسوب به حماس در اردوگاه فلسطيني نشين يرموک در سوريه و متعاقباً تعطيلي کليه دفاتر حماس در اين کشور از سوي دولت بشار اسد منجر شد. حال سوال اين است که آيا نبرد ۸روزه غزه به سران حماس نشان داده است که مسئله اصلي آن‌ها نه سوريه که اسرائيل است؟

گرچه خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس پس از اعلام آتش بس در غزه در کنفرانسي خبري به صراحت از کمک‌هاي ايران در جنگ غزه قدرداني کرد و مقام‌هاي ايراني نيز به صراحت از کمک نظامي و مالي به مقاومت فلسطين سخن گفتند اما تل آويو به شدت به پروسه دگرديسي حماس از جنبشي نظامي- سياسي تا سياسي شدن کامل و تعطيلي شاخه نظامي آن چشم اميد دوخته است. برخي تحليل گران آتش بس زودهنگام در غزه را نيز بر همين اساس ارزيابي کرده و معتقدند که اسرائيل براي جلوگيري از رشد بيشتر گرايش‌هاي تندروانه و انقلابي تر همچون جهاد اسلامي در نوار غزه در صورت ضعيف تر شدن حماس که - برخلاف حماس چندان حرف شنوي از مصر و قطر ندارند- با آتش بس موافقت کرده است.

بدون شک تل آويو ترور رهبران جهادي حماس و تخريب زيربناهاي مقاومتي آنان تا تسليم کامل را ادامه مي‌دهد. تجربه‌اي که براي تسليم فتح در اواخر دهه ۸۰ به کار گرفته شد.

با اين وصف سوالي که در آينده پاسخ آن را درخواهيم يافت اين است: آيا حماس راه فتح را خواهد رفت يا جريان مقاومت در داخل حماس و غزه بر جبهه سياسي که اين روزها در پايتخت‌هاي ترکيه و قطر فرش قرمز زيرپاي آن‌ها پهن مي‌شود، غلبه خواهد کرد؟

موضع گيري‌هاي اوليه مسئولان حماس از جمله اسماعيل هنيه، خالد مشعل و محمود الزهار اين اميدواري را افزايش داده است اما براي گرفتن پاسخي دقيق بايد منتظر ماند.

جمهوري اسلامي

«بازگشت زودهنگام فرعون به مصر؟» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
بار ديگر ميدان التحرير قاهره شاهد ناآرامي‌ها و اعتراضاتي شد كه اين بار نه عليه حسني مبارك و دست نشانده‌هاي او، بلكه عليه رئيس‌جمهور جديدي كه پس از فرآيند انقلابي مردم اين كشور روي كار آمده، شكل گرفته است.

خشم گروه‌هاي مخالف، به تصميم اخير "محمد مرسي" رئيس‌جمهور اخواني مصر بر مي‌گردد كه روز پنجشنبه اصلاحاتي در قانون اساسي را امضا كرد كه تصميماتش را از بازنگري‌هاي قضائي مصون مي‌دارد. اين اصلاحات از انحلال مجلس موسسان تدوين قانون اساسي در حالي كه ده روز به تصميم گيري دادگاه عالي قانون اساسي درباره مشروعيت اين مجلس باقي مانده است، جلوگيري مي‌كند. به موجب اين حكم، دستورات رئيس‌جمهور مصر نهايي و قابل اجراست و هيچ نهادي از جمله دستگاه قضايي نمي‌تواند آن را نقض كند. از اين رو مخالفان بر اين عقيده‌اند كه اين اصلاحات به محمد مرسي اختيارات مطلق خواهد داد.

تصميم جديد مرسي با واكنش گروههاي مختلف مصري مواجه شده است. محمد البرادعي رئيس حزب الدستور، عمرو موسي و حمد بن صباحي از نامزدهاي سابق انتخابات رياست جمهوري مصر و رئيس كانون وكلا با حضور در يك كنفرانس خبري مشترك اعلام كردند كه تصميمات جديد مرسي به مثابه چيرگي بر تمامي اهرم‌هاي قدرت محسوب مي‌شود و كودتا عليه مشروعيتي است كه باعث روي كار آمدن مرسي به قدرت شد. برخي مخالفان پا را فراتر گذاشته و محمد مرسي را به واسطه در اختيار گرفتن همه اهرم‌هاي قدرت، ديكتاتور و فرعون جديد لقب داده و با كشاندن مردم به خيابانها و حمله به دفاتر حزب اخوان المسلمين، به اين اقدام اعتراض كردند. ديروز در قاهره اعلام شد 15 حزب مصري در مخالفت با اين تصميم مرسي كه با حمايت اخوان المسلمين صورت گرفته، اقدام به تشكيل يك جبهه مشترك موسوم به "نجات ملي" كرده و خواستار برپايي راهپيمايي گسترده اعتراض آميز هستند.

در واكنش به اين اقدام مخالفين، اخوان المسلمين مصر اعلام كرد امروز هوادارانش را در حمايت از تصميم محمد مرسي به خيابانها خواهد كشاند تا مشروعيت حركت رئيس‌جمهور را به رخ معترضين بكشد. مجموعه اين تحركات در مصر درحالي كه فقط چند ماهي از روي كار آمدن محمد مرسي مي‌گذرد با توجه به صف آرايي قدرتمندانه مخالفان عليه وي و از همه مهمتر، دادن لقب "فرعون جديد" به مرسي، از شكل گيري تحولاتي در اين كشور خبر مي‌دهد كه هيچكس وقوع آن را به اين سرعت پيش‌بيني نمي‌كرد به ويژه آنكه مرسي اين روزها از موفقيتي كه به زعم خويش در ايجاد توافقنامه آتش بس ميان رژيم صهيونيستي و حماس به دست آورده، دچار نوعي سرخوشي و سرمستي است.

اينكه اقدام انحصارطلبانه محمد مرسي براي افزايش اختيارات رياست جمهوري تا چه‌اندازه با چراغ سبز آمريكا به او براي حل بحران غزه و ستايش اخير هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا از رئيس‌جمهور جديد مصر ارتباط دارد، به سادگي قابل ارزيابي نيست ولي برخي اين احتمال را مي‌دهند كه او از شانس و موقعيتي كه آمريكا براي عرض اندام او در صحنه سياسي خاورميانه به وي داده، سوءاستفاده كرده و به فاصله 24 ساعت از ميانجيگري براي برقراري آتش بس ميان رژيم صهيونيستي و حماس، خود را به قدرت مطلق در مصر تبديل كرده است. از اين رو هم اكنون بسياري در مصر، شروع به مقايسه وي با حسني مبارك، ديكتاتور مخلوع مصر كرده و علناً به زبان مي‌آورند كه "مرسي نسخه مذهبي مبارك است. "

صرفنظر از اينكه مقبوليت نزد چه كسي باعث اقدام اخير مرسي شده و او با چه پشتوانه‌اي مبادرت به انجام اين حركت انحصارطلبانه كرده و رياست جمهوري را در رأس همه نهادهاي مصر قرار داده به طوريكه قوه قضائيه هم از اين پس نمي‌تواند فرامين رياست جمهوري را نقض و او را محدود كند، اقدام وي صدها هزار نفر را در تأييد و يا مخالفت به خيابانهاي مصر كشانده و التهاب را به اين كشور باز گردانده است. اين التهاب قطعاً براي شخص محمد مرسي، گروه اخوان المسلمين و حتي انقلاب مصر واقعه مثبتي نيست.

از سوي ديگر گرچه هنور براي قضاوت و يا تأييد اين ادعا كه آيا "مرسي" در مسير "حسني مبارك" گام بر مي‌دارد و درحال تبديل شدن به فرعون جديد مصر است يا نه، زود است ولي بايد منتظر ماند و ديد كه آيا وي به قول خود در مورد تلاش براي حفاظت از انقلاب مردم مصر پايبند است يا خير؟ هر چند برخي معتقدند چيز زيادي در مصر عوض نشده و تنها تغييري كه از زمان مبارك در اين كشور روي داده اينست كه مردم مصر ديگر ساكت نمي‌مانند، اما همين شكسته شدن سكوت، تحول بزرگي است كه مي‌تواند مانع بازگشت زودهنگام فرعون به مصر شود. تا ديروز كه دست محمد مرسي به خون مخالفان خود آلوده نبود شرايط بگونه‌اي ديگر بود، اما اكنون با كشته و زخمي‌هائي كه بر روي دست او مانده، پيش‌بيني‌ها چيز ديگري است.

ملت ما

«نقش ايران در معادله جنگ 8 روزه» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسين رويوران است که در آن می خوانید:
حمايت جمهوري اسلامي ايران از غزه امري است كه بر هيچ يك از كشورهاي منطقه پوشيده نيست. شكي نيست كه يكي از مهم‌ترين پارامترهاي جنگ 8 روزه، سلاحي است كه در اختيار غزه قرار داده شد و تل‌آويو را هدف قرار داد. به گفته آقاي رمضان عبدالله سلاح در 3 گونه تقسيم مي‌شود. يكي اين‌كه ايراني بوده و ديگر اين‌كه تكنولوژي آن از آن ايران بوده و فلسطين آن را ساخته است و مسئله آخر اين است كه سلاحي كه به فلسطين ارايه شده، به كمك ايران تهيه شده و اين موضوع نشان مي‌دهد كه ايران در جنگ 8 روزه شريك غزه بوده است.

در زماني كه وزراي خارجي غرب و حتي تركيه وارد غزه شدند، مردم پلاكاردهايي در اختيار داشتند و به ميزباني آمده بودند. روي اين پلاكاردها، مردم درخواست خود را مبني‌بر اين‌كه ما حمايت جدي شما را مي‌خواهيم و لذا اشك و حمايت‌هاي احساسي. مقاومت اتفاقا از زمان شروع درگيري از كشورهاي عربي خواست كه مقاومت كند. ولي هيچ كشور عربي كمكي نكرد و حتي يك كاميون سلاح ارسال شده بود كه آن هم شناسايي و ضبط شد و اين اتفاق از سوي دولت آقاي مرسي صورت گرفت.

آقاي مرسي نه تنها خود كمكي در قبال ارايه سلاح نكرد بلكه حتي از خدماتي كه براي غزه فرستاده شده بود هم چشم‌پوشي نكرد و اجازه ارايه آن به رزمندگان غزه را نداد.  به‌طور كلي مي‌توان اين‌گونه گفت كه تصور بر اين است كه اتفاقي كه در غزه رخ داد، معادله جديدي را به وجود آورد و آن امنيت غزه در مقابل امنيت تل‌آويو بود. در صورتي كه غزه در برابر تل‌آويو قرار مي‌گرفت موشكباران مي‌شد و معادله برپايه وحشت ارتقا داده شد و به معادله بازدارندگي و آتش‌بس رسيد.

در اين معادله برخلاف شروع جنگ، نه تنها اسرائيل غزه را ترك كرد بلكه مجبور به پذيرش شروط غزه هم شد و اين نشان مي‌دهد كه غزه مي‌خواست كمك خود را بر دشمن تحميل كند. اگر اسرائيل در جنگ 22 روزه سال 2008 دست به جنگ زميني زد اما هيچ شهري را اشغال نكرد و در جنگ 8 روزه هم با وجود اين‌كه اسرائيل 8 لشكر را در مرزهاي غزه آماده كرده بود اما در روزهاي آخر جنگ، جرأت اعزام آنها به داخل غزه را پيدا نكرد و علت آن اين بود كه اسرائيل نگران جنگ زميني بود و احساس مي‌كرد كه اگر وارد اين جريان شود، تلفات بيش‌تري خواهد داد لذا نتانياهو به شخصه دستور بر جلوگيري اعزام اين لشكرها را صادر كرد.

اين مسئله نشان مي‌دهد كه جمهوري اسلامي ايران در ايجاد بازدارندگي و حفظ جان فلسطيني‌ها نقش اصلي را ايفا كرد و جامعه فلسطين هم اين مسئله را فراموش نخواهد كرد.

افزون بر آن، وابستگي بين فلسطين و ايران به نوعي وابستگي متقابل تبديل شده است.

همان‌گونه كه ايران از اين فرصت استفاده كرد فلسطين هم در موضوع غزه، حمايت ايران را خواستار شد و به آن رسيد. در حقيقت نوعي همبستگي بين اين دو كشور به وجود آمد كه نشان داد مسئله فلسطين در وجدان انسانيت اكثر مردم نهادينه شده و نمي‌توان آن را منكر شد.

رسالت
«بسيج در انتظار روز موعود» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:
ايرانيان قرن‌ها آيين جوانمردي را در فرهنگ خود حفظ كرده‌اند. اين آيين را در كوره بسيج پس از انقلاب غني‌سازي كردند. جوانمرد كسي است كه يار مظلوم است وخصم ظالم. جوانمرد كسي است كه در عين داشتن قدرت، مي‌بخشد. جوانمرد كسي است كه بدي را با خوبي پاسخ مي‌دهد. جوانمرد كسي است كه بدون التماس وتقاضاي كسي، او را مي‌بخشد.

اين صفات بدون رياضت و جهاد با نفس به‌دست نمي‌آيد و اراده‌اي پولادين مي‌خواهد.
بسيج ميعاد گاهي شد كه جوانمردان ايران اسلامي براي دفاع از نواميس كشور گرد هم جمع شدند. بسيج ميعادگاهي شد كه در دهه اول انقلاب براي دفاع از ايمان در برابر كفر ونفاق، جوانمردان كشور همديگر را پيدا كنند. مرزهاي جنوب غرب و غرب ميهن اسلامي طي 8 سال نبرد مقدس مملو از جوانمرداني بود كه از سراسر كشور آمده بودند. هيچ امتيازي نسبت به هم نداشتند جز تقوا، خدا ترسي وايمان به خدا. روستايي وشهري، كارگر و ثروتمند، پيرو جوان، ترك و كرد و بلوچ وفارس وتركمن و... گونه‌هاي انساني اين جمع الهي را تشكيل مي‌دادند.

 بسيج آوردگاه مرداني است چون فولاد سخت، بدون آنكه ملول و خسته شوند با اراده‌اي قوي ونيرومند بدون آنكه خوف وترديدي داشته باشند. مرداني كه فقط دل در گرو ولايت دارند.

بسيج به تعبير مقام معظم رهبري، شگفت آور، رمز آلود، راز آلود واستثنايي در جمهوري اسلامي است. گره‌هاي انقلاب هميشه با اين پديده باز شده است. سال‌هاي 56 و 57 كه ميليون‌ها ايراني به خيابان‌ها ريختند تا به نام خدا و رسول(ص) وخوبان عالم، يك انقلاب را در گستره جهاني طراحي كنند پديده بسيج شكل گرفت. كساني كه به خيابان‌ها آمده بودند تا يار مظلوم و خصم ظالم باشند از يك طبقه و فرقه وجماعت خاص نبودند. آنها در ميدان مبارزه با استبداد، همديگر را پيدا و شناسايي كرده و يك پيمان وفاداري بين خود وخداي خود بستند كه تا سرنگوني ظلم وايجاد حكومت الهي و پاسداشت كرامت وآزادي انسان از پاي ننشينند. پيشاپيش اجتماعات عظيم آن سال‌ها جواناني به ميدان آمده بودند كه آيين جوانمردي و فتوت در پيشاني آنها به‌خوبي خوانده مي‌شد.

 آنها با حضور خود در ميادين نبرد با دشمن شگفتي‌ها پديد آوردند. ‌اولين شگفتي آن بود كه دل درگرو رهبري الهي و قرآني نهادند وخاطرات تلخ تاريخ بشر در بي‌وفايي به پيامبران ومصلحان الهي را تكرار نكردند. آنها تا آخرين نفر، تا آخرين نفس و تا آخرين رمق دركنار امام و پيشواي خود ايستادند.

اين ايستادگي منجر به تاسيس سازماني ولايي شد به گستره شهرها و روستاها و محلات وحتي خانه‌ها. اعضاي سازمان از پيرمرد 80 ساله تا نوجوان 13 ساله رادربر مي‌گرفت. زنان، مردان، پيران، جوانان و حتي كودكان و نوجوانان در اين سازمان برحسب حادثه وموقعيت فداكاري براي دين با تأسي به ياران باوفاي امام حسين(ع) طي سه دهه گذشته حماسه‌ها آفريدند و دهها بار حادثه كربلا وعاشورا را بازخواني و بازتوليد كردند.

در حقيقت نطفه بسيج در قيام تاريخي 15 خرداد در عاشوراي سال 42 بسته شد. اعتقاد به اسلام وايمان به رسول خدا(ص) واهل بيت او بويژه راهبرد عاشورايي قيام امام حسين(ع) و باور به اينكه ولايت فقيه امتداد ولايت معصوم است، منطق و مرامنامه اصلي بسيج شد. بدون اين مرامنامه ومنطق، بسيج معنا ندارد. بسيج جايگاه و پايگاه حضور خالص‌ترين ومخلص‌ترين مردان و زنان ولايتمدار و مومني است كه در تاريخ ايران واسلام شگفتي آفريدند و شگفتي‌ساز شدند.

تاريخ مملو از بي‌وفايي مردم به رهبران الهي است اما بسيج، حكايت مردمي است كه دروفاداري به ولايت، كم نظير و شايد بي‌نظير باشد. نظير جانبازي ووفاداري مردان وزنان بسيجي عصر ما را فقط در برهه‌اي از تاريخ صدر اسلام مي‌توان سراغ گرفت.

رمز و راز اين وفاداري چيست؟ چگونه مردان وزناني اين‌چنين در ايران پديد آمدند كه چون فولاد سخت در برابر دشمنان دين ظاهر شدند و كمر كفر، نفاق و الحاد را شكستند؟ چگونه است كه آنان ملول و خسته نشده‌اند و با اراده‌‌اي قوي ونيرومند وبدون خوف و ترديد با دلي در گرو عشق به ولايت در برابر عظيم‌ترين قدرت‌هاي جهاني ايستادند وخم به ابرو نياوردند؟

چگونه است منطق بسيجي فكر كردن، بسيجي عمل كردن و بسيجي پيشرفت كردن در سه نسل انقلاب با رشدي فزاينده استمرار يافت وامروز به‌صورت يك ارتش نيرومند پشت سر رهبري معظم انقلاب بي‌اتكا به نيروهاي نظامي كشوردر صف اول دفاع از نواميس كشور حياتي بالنده دارد؟ چگونه است كه اين جريان نيرومند با بصيرت كامل از سد فتنه‌هاي قاسطين، ناكثين ومارقين زمان گذشت و حتي يك لحظه در اطاعت از رهبري هوشمند انقلاب ترديد به خود راه نداد؟

 اين چه اراده‌ خلل ناپذيري است كه از تندروي، كج روي، زياده‌روي و خطاهاي فاحش مصون است و با هدايت ايمان به پيش مي‌رود؟ بسيج و بسيجي، انديشه خود را در چشمه گرم معرفت قيام كربلا و جنبش عاشورا شستشو داده است.

او نفس خود را در محيط تضرع و گريه واشك براي امام حسين(ع) و يارانش تربيت كرده است. اگر بسيج خود را نساخته بود محال بود از فتنه‌ها سربلند بيرون بيايد وچشم فتنه را كور كند.

سياست روز

«اكنون زمان سياست تهاجمي است» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:
جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري كه در منطقه تاثيرات فراواني را بر روند تحولات گذاشته است، اكنون پس از طي دوراني، تغيير سياستي را در دستور كار خود قرار داده كه نشان دهنده اقتدار و توان آن در همه زمينه‌هاست.

هنگامي كه تهديدات رژيم صهيونيستي عليه جمهوري اسلامي ايران مطرح مي‌شد، همواره ايران در مقام دفاع به پاسخ‌گويي بر مي‌آمد، هر چند اين پاسخ‌هاي دفاعي نيز آنقدر مقتدر و توانمند بود كه تهديد كنندگان را وادار مي‌كرد كه بيشتر در سخنان خود تامل كنند. اما اكنون با توجه به شرايط پيش آمده ايجاب مي‌كند تا اين سياست تدافعي، كمي رنگ و بوي تهاجمي هم به خود بگيرد.

اين سياست از هنگامي آشكارتر شد كه پهپاد ايراني كه حزب‌الله از آن استفاده مي‌كند، توانست به راحتي به عمق سرزمين‌هاي اشغالي نفوذ كند و اطلاعات لازم را از اسرائيل در اختيار حزب الله قرار دهد. سيد حسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان هم به اين موضوع صراحتاً اشاره كرد.

اكنون شرايط در تحولات منطقه به نفع جمهوري اسلامي ايران در حال سپري شدن است. ضعف اطلاعاتي و نظامي رژيم صهيونيستي و آمريكا در منطقه به وضوح ديده مي‌شود و معادلاتي كه آن‌ها براي اهداف خود بر روي كاغذ آورده بودند همگي در حال محو شدن است. دولت بشار اسد سقوط مي‌كند. كار نيروي مقاومت در فلسطين يكسره مي‌شود. حزب الله لبنان با توطئه‌هايي كه عليه اين نيروي مقاومت در حال پياده شدن بود، از ميان برداشته مي‌شود. تركيه به عنوان يك كشور قدرتمند به واسطه حمايت‌هاي آمريكا و اروپا، محور هدايت تحولات منطقه خواهد بود و آنگاه نوبت جمهوري اسلامي ايران است. اين موارد اهداف آمريكا و رژيم صهيونيستي را در منطقه نشان مي‌دهد.

اما اتفاقات چند وقت گذشته همه اين روياهاي شيرين را براي اسرائيل و غرب، به تلخ كامي كشاند.

رژيم صهيونيستي در نبرد نابرابر عليه مقاومت اسلامي در غزه، هم شكست نظامي را تحمل كرد و هم شكست اطلاعاتي و محاسباتي را.

اين رژيم از قابليت‌هاي دفاعي نيروهاي حماس اطلاعات كافي نداشت و تصور آن را مي‌كرد كه مي‌تواند بدون دغدغه با حمله گسترده به غزه، به اهداف خود برسد، اما پس از اين كه با پاسخ‌هاي موشكي گسترده حماس روبرو شد، يك شوك بزرگ نظامي و سياسي را بر دوش خود احساس كرد، شوكي كه براي دولتمردان و ژنرال‌هاي رژيم صهيونيستي هم غير قابل باور بود.

تبعات اوليه آن استعفاي ايهود باراك وزير جنگ اين رژيم بود. وزير جنگي كه تصور مي‌كرد، در چند روز مي‌تواند حماس را با حملات گسترده خود خلع سلاح و آنگاه نابود كند.

اتفاقي كه در غزه افتاد علاوه بر اين كه جمهوري اسلامي ايران را در راس اخبار و توجه مردم كشورهاي عربي مسلمان قرار داد، اين پيام بزرگ رابه سران كشورهاي عربي رساند كه جمهوري اسلامي ايران در حمايت از مسلمانان از هر فرقه‌اي كه باشند هيچ تبعيضي قائل نخواهد شد و به اين سياست خود با افتخار ادامه خواهد داد و اين سران كشورهاي سر سپرده عربي كه به جاي كمك به مردم فلسطين، از تروريست‌هاي سوريه حمايت مي‌كنند تا دولت كشوري كه در خط مقدم جبهه مقاومت قرار دارد، سرنگون شود، رسواتر كرد. در واقع جنگ ۸ روز غزه باعث شد تا دست سران كشورهاي عربي منطقه براي مردم آن كشورها بيشتر رو شود.

تقدير و تشكر مسئولين جبهه مقاومت فلسطين از ايران به خاطر حمايت‌هاي تسليحاتي و معنوي، خود گوياي بسياري از واقعيات تحولاتي است كه باز هم در آينده رخ خواهد داد.
اكنون ديگر زمان ديپلماسي از نوع دفاعي نيست و فاز جديدي در عرصه تحولات منطقه گشوده شده است كه ايجاب مي‌كند سياست تهاجمي چه از لحاظ ديپلماسي و چه نظامي اتخاذ شود تا طرف مقابل به اقتدارجمهوري اسلامي ايران هر چه بيشتر پي ببرد.

تهران امروز

«بازي سرنوشت در عراق» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت كاظمي است كه در آن مي‌خوانيد:
اخبار و اطلاعات منتشر شده در مورد مرحله جديد درگيريهاي ميان دولت مركزي عراق و حكومت اقليم كردستان حاكي از تعميق شكاف‌هاي سياسي و اجتماعي و آشكار شدن منازعات نهفته در عراق دارد. الجزيره در گزارشي از درگيريهاي موجود عنوان كرده است كه نيروهاي نظامي دو طرف پيرامون مناطق مورد اختلاف صف كشي كرده و در حال تحكيم مواضع خود هستند. سياستمداران نيز در حال تشديد تهديدات لفظي خود عليه يكديگر مي‌باشند.

از چشم انداز مولفه‌هاي تعيين بخش به مفهوم دولت ملي، عراق در شرايط كنوني فاقد دولت به معناي مدرن آن مي‌باشد؛ چراكه يك بخش از چارچوب سرزميني آن عملا خارج از حيطه دولت مركزي عمل مي‌كند. در طي نزديك به يك دهه گذشته حكومت اقليم كردستان، ضمن تقويت نيروهاي نظامي خود، ميلياردها دلار سلاح خريداري كرده، قراردادهاي نفتي و اقتصادي زيادي با دولتها و شركتهاي چندمليتي امضا نموده و تمايل زيادي به شكل دادن به يك سياست خارجي مستقل از خود نشان داده كه وجه مشخص آن در قالب ايجاد همكاريهاي نظامي و امنيتي با رژيم اسرائيل و دولت تركيه آشكار مي‌شود. تحليلگران مسائل منطقه‌اي ترديدي در اين نكته ندارند كه تمايلات نيرومندي در سياستمداران كرد براي شكل دادن به فرآيندي منتهي به استقلال سياسي وجود دارد كه تاكنون در سايه مخالفت قدرتهاي منطقه‌اي و نيز عدم همراهي جدي ايالات متحده به جايي نرسيده است.

در اين ميان اما موفقيت يا شكست آرزوهاي حكومت كردستان عراق از يكسو وابسته به جهت گيري و رويكرد دولتهاي خارجي موثر در تحولات عراق و از سوي ديگر تابعي از توان و نحوه عملكرد طرفين در اين منازعه است. دولت مركزي عراق پس از سقوط صدام در شرايطي شروع به تكوين و استقرار نمود كه تقريبا تمام زيرساخت‌هاي نظامي و امنيتي و اقتصادي دولت فروپاشيده بود و همه چيز مي‌بايست از نو ساخته شود؛ حال آنكه دولت محلي اقليم كردستان از حدود يك دهه قبل به نحوي مستقل از دولت مركزي عمل مي‌كرد و توانسته بود زيرساخت‌هاي محكمي براي افزايش اقتدار خود ايجاد كرده و قدرت دولت مركزي را تا حد زيادي از ميان بردارد. فروپاشي دولت مركزي در مقطع حمله آمريكا نيز فرصت موثري را براي دولت محلي ايجاد كرد تا در اين خلأ موقعيت خود را در مقابل قدرت دولت مركزي بيش از پيش تحكيم كند.

در شرايط كنوني شواهد حاكي از افزايش قدرت نظامي، امنيتي و اقتصادي دولت مركزي و تمايل آن براي كاستن از قدرت و حوزه مانور دولت محلي دارد و در اين مسير محدود كردن زمينه‌هاي كسب درآمد و نيز كنترل مانورهاي حكومت اقليم در حوزه سياست خارجي دنبال مي‌شود كه.. در صورت موفقيت مي‌تواند بسترهاي موثري براي بازگشت اقليم كردستان به زير سيطره نفوذ دولت مركزي ايجاد كند. سران حكومت محلي نيز با آگاهي از اين جهت گيري دولت مركزي مي‌كوشند تا حد ممكن قدرت خود را تحكيم و منابع مستقل اقتصادي خود را افزايش دهند و در نهايت با افزايش پيوندهاي بين‌المللي خود در حوزه‌هاي اقتصادي، سياسي و امنيتي، از يكسو مانع از اعمال كنترل دولت مركزي بر خود شده و از سوي ديگر زمينه را براي حركت‌هاي بعدي در راستاي تشكيل دولت مستقل فراهم آورند. در معادله قدرت ميان دولت مركزي و دولت محلي، بي‌ترديد دولت مركزي قدرت بيشتري در اختيار دارد ولي عامل مهم و محوري ديگري در اين معادله و موازنه وجود دارد كه روند آتي رويدادها تا حد زيادي وابسته به آن است؛ جهت‌گيري و رويكرد قدرتهاي منطقه‌اي و محلي موثر در سياست عراق.

ايران و تركيه به عنوان كشورهاي هم مرز با منطقه كردنشين و داراي اقليت‌هاي كردي در كشور خود طبعا مخالفتي جدي با تقويت بسترهاي استقلال خواهي منطقه اقليم كردستان دارند؛ به وي‍ژه كه شواهد بسياري حاكي از آن است كه بازيگراني چون اسرائيل و تا حدودي فرانسه(به عنوان متحد سنتي كردها) تمايل دارند تا از اين منطقه به عنوان پايگاهي براي افزايش توان مانور منطقه‌اي خود استفاده كنند. در اين بين اما تركها نگاه چندان مثبتي به دولت مالكي ندارند و طي سالهاي گذشته كوشيده‌اند تا پيوندهاي خود را با بارزاني تقويت و از آن به عنوان ابزاري براي تحت فشار قرار دادن دولت مالكي استفاده كنند. گرچه تركها تمايلي به تقويت نيروي استقلال خواهي در اقليم كردي ندارند ولي طبعا تقويت دولت عراق را نيز چندان خوش نمي‌دارند و تمايل دارند تا با حفظ وضع موجود از پيوندهاي خود با حكومت محلي در راستاي تحت فشار قرار دادن حكومت مركزي استفاده كنند.

در اين بازي اما رويكرد و جهت‌گيري ايالات‌متحده نيز از اهميت بسياري برخوردار است. از زمان تقسيم امپراتوري عثماني و شكل گيري دولت عراق، غرب هيچ گاه تمايلي به صحه گذاشتن به ادعاهاي جدايي‌طلبانه كردها نداشته است و تحقق اين فرآيند را باعث تزريق بحران‌هاي ارضي و مرزي جديدي در خاورميانه مي‌دانسته كه تبعات آن به هيچ وجه قابل پيش‌بيني نيست. در كلان ترين تحليل، آمريكا همچنان به اين رويكرد وفادار است ولي مشاركت فعال كردها در امر براندازي دولت صدام و نيز اقتضائات مربوط به استفاده از كردها در مانورهاي منطقه‌اي و نيز كنترل دولت عراق در سالهاي آتي اقتضاي آن را دارد كه حكومت محلي اقليم كردستان از تعرض جدي دولت مركزي حفظ شود. از اين رو آمريكايي‌ها در سالهاي گذشته از يكسو توجهي به ادعاهاي جدايي‌طلبانه سران اقليم نداشته و آنها را به وفاداري به دولت مركزي تشويق كرده‌اند و از سوي ديگر نيز مانع اقدام جدي دولت مركزي براي سركوب ادعاهاي محلي شده‌اند. آمريكايي‌ها احساس مي‌كنند كه تداوم وضعيت كنوني مي‌تواند تامين‌كننده منافع آتي آنها در عراق باشد.

جمع بندي آنكه موازنه و معادله قدرت ملي، منطقه‌اي و بين المللي بر حفظ وضع موجود در عراق است ولي نفس و ماهيت دولت ملي اقتضاي آن را دارد كه نفوذ سرزميني خود را تا منتهي اليه مرزهاي سرزميني خود بگستراند و موانع موجود در مقابل خود را به تمكين وادارد. از اين جهت مي‌توان در سالهاي آتي شاهد درگيري‌هاي شديدتري در عراق بود كه عملكرد طرفين و جهت‌گيري نيروهاي خارجي نتيجه نهايي را در اين منازعه رقم خواهد زد.

وطن امروز

«تبعات راهبردی جنگ 8 روزه» عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد:
تبعات راهبردی نبرد 8 روزه در غزه‌ در میان مدت آشکار خواهد شد. فعلا زود است که معلوم شود در این 8 روز دقیقا چه رخ داده و آثار آن بر لایه‌های پنهان محیط ژئوپلتیک منطقه چه بوده است. تحولات ژئوپلتیک عموما به آرامی اما در سطوحی بسیار عمیق رخ می‌دهد و بنابراین نباید انتظار داشت به سرعت خود را آشکار کند. در عین حال پایایی این تحولات بسیار قوی است و عملا دگرگون کردن آنها جز با صرف همان مقدار انرژی که برای شکل‌گیری آنها مصرف شده، ممکن نخواهد بود. جنگ غزه اگرچه دارای نتایجی فوری بوده ولی با اطمینان می‌توان گفت همه آنچه تا حالا دیده شده صرفا «از نتایج سحر است» و مدتی که بگذرد، غربی‌ها تازه درخواهند یافت چه بر سر نظم ژئوپلتیک مطلوب آنها آمده است.

جنگ غزه در شرایطی رخ داد که:
1-غرب با همراهی محور سازش در منطقه تصور می‌کرد توانسته پروژه ایجاد گسست در محور مقاومت را از طریق تضعیف سوریه از یک سو و جداسازی حماس از ایران و سوریه از سوی دیگر، تا مرحله قابل قبولی پیش ببرد.

2-انگلیسی‌ها تقریبا مطمئن شده بودند توانسته‌اند آتش نزاع طایفه‌ای در منطقه بویژه میان محور سنی به سرکردگی مصر و سعودی و ایران به عنوان رهبر محور شیعه را چنان عمیق کنند که تا سال‌ها انرژی همه طرف‌های منطقه‌ای را مصروف خود کند.

3-آمریکا و اسرائیل عقیده داشتند توانسته‌اند با پروژه‌های دفاعی و امنیتی مانند ایجاد سپر دفاع موشکی در سرزمین‌های اشغالی و اتصال آن به سامانه دفاع موشکی ناتو، انجام عملیات اطلاعاتی علیه مسیرها و شیوه‌های تامین سلاح مقاومت و مسدود کردن کانال انتقال سلاح از سوریه به فلسطین، نوعی تنگنای تسلیحاتی برای مقاومت غزه ایجاد کنند و معادله نظامی در سرزمین‌های اشغالی و بلکه در کل سرزمین شامات را برای مدت طولانی به نفع اسرائیل تغییر دهند.

4-همچنین اسرائیل عقیده داشت موفق شده از کانالیزه شدن انرژی‌های منطقه‌ای برخاسته از بیداری اسلامی به سمت خود جلوگیری کرده و این انرژی‌ها را به سمت اسلام انقلابی به رهبری ایران سرازیر کند.

5-و آخر همه، غربی‌ها تصور می‌کردند مصر را به طور کامل کنترل کرده‌اند و با انتقال مرکزیت گروه‌های مقاومت فلسطینی از دمشق به قاهره و با صحنه‌گردانی پس‌پرده قطر (که اسرائیلی‌ها آن را دوست خوب خود می‌خوانند) اهرم فشاری قوی بر حماس و جهاد اسلامي ایجاد کرده‌اند که قادر به کنترل رفتار آن در هرگونه حادثه احتمالی خواهد بود.

نبرد 8 روزه همه این معادلات را به هم ریخت. نتانیاهو به دلایل مربوط به انتخابات، با هدف آچمز کردن اوباما یا به خیال اینکه اطلاعات مربوط به اصلی‌ترین انبارهای موشک مقاومت را به دست آورده، جنگی را شروع کرد که به لحاظ راهبردی برای طراحی ژئوپلتیک آمریکا و همچنین برای منافع منطقه‌ای دولت خود وی، هیچ چیز از یک سم مهلک و کشنده کم نداشت. در گام اول، این جنگ با روشی غیرقابل بازگشت نشان داد پروژه دشمن‌نمایی ایران صرفا یک طراحی صهیونیستی است و دشمن واقعی در این منطقه یعنی آن طرفی که حاضر است با هواپیما به کودکان و زنان یورش ببرد و با بمب‌های ضدبتون، مهدکودک‌ها را هدف بگیرد، فقط و فقط اسرائیل است. نقشه دوست و دشمن در منطقه اکنون کاملا تصحیح شده و هیچ سوء‌تفاهمی از این حیث وجود ندارد.

تمام دلارهایی که سعودی‌ها در این 2 سال خرج کردند تا بگویند اسرائیل دوست است و از ایران باید ترسید، دود شده و به هوا رفته است. مردم منطقه به خوبی دیدند تنها کشوری که فقط حرف نمی‌زند، بلکه بسیار بیش از حرف زدن عمل می‌کند، ایران است. نه اردوغان و نه هیچ مدعی دیگری در منطقه جرأت اینکه اعلام کنند حتی یک قبضه اسلحه برای مقاومت ارسال کرده‌اند را نداشتند اما ایران از روز اول جنگ سر خود را بالا گرفت و اعلام کرد ‌همه تسلیحات مقاومت را تا اینجا به تنهایی تامین کرده و از این به بعد هم خواهد کرد.

از فردای جنگ 8 روزه، دیگر ایجاد دوقطبی شیعه - سنی یا ایرانی- عربی هرگز به سادگی گذشته نخواهد بود. در این 8 روز دوقطبی

سازش- مقاومت جایگاه خود را به عنوان یگانه واقعیت راهبردی منطقه تثبیت کرد و می‌توان انتظار داشت در آینده قابل پیش‌بینی هم همین وضع باقی بماند. نکته بعدی این است که جنگ 8 روزه محور مقاومت را یک بار دیگر بازسازی و معادلات درون آن را تصحیح کرد؛ اولا گروه‌های جهادی در فلسطین دریافتند که به روز خطر، تکیه‌گاه واقعی جز ایران ندارند. ثانیا همین گروه‌ها به ارزش راهبردی مسیر سوریه به عنوان امن‌ترین مسیر دریافت امکانات و تسلیحات پی بردند.

همچنین عراق در این 8 روز به عنوان یک عضو موثر از محور مقاومت خود را نشان داد و برای نخستین‌بار غربی‌ها دانستند عراق نه حاضر است و نه به نفع خود می‌داند که نقش ژئوپلتیکی تحمیلی از جانب آنها را بپذیرد. گذشته از اینها می‌توان توقع داشت این جنگ بخشی از انرژی‌های سلفی- سنی را که اکنون در سوریه فعال است، مهار کند و این انرژی‌ها را به جانب دشمن اصلی یعنی اسرائیل و آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین حامی آن کانالیزه کند. همین حالا اطلاعاتی هست که آمریکایی‌ها دریافته‌اند راهبرد بال و پر دادن به رادیکالیسم سنی چندان سنجیده نبوده و اگر هرچه زودتر فکری به حال این مرکب عنان بریده نکنند، بزودی باید تبعات فاجعه بار آن را درون مرزهای خود تحمل کنند. اما مهم‌تر از همه اینها این است که نبرد 8 روزه، انقلاب‌های اسلامی در منطقه یا همان بهار عربی را به فاز دوم عمر خود وارد کرده است. این فاز 2 ویژگی اصلی دارد؛

نخست صهیونیست‌ها در آن به عنوان دشمن اصلی در نظر گرفته می‌شوند، دوم دنیای اسلام نه فقط در قالب گروه‌های جهادی بلکه توسط دولت‌های انقلابی روبه‌روی اسرائیل می‌ایستد.

تعمیق این فاز، مهم‌ترین تکلیف راهبردی محور مقاومت در ماه‌های آینده است.
 
آفرينش

«آينده رياست ايران بر اوپک گازي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
در چهاردهمين نشست وزارتي مجمع کشورهاي صادرکننده گاز در گينه استوائي بنا به حروف الفبا، ايران به عنوان رئيس دوره‌اي نشست وزارتي مجمع کشورهاي صادرکننده گاز در سال 2013 ميلادي انتخاب شد براي نخستين بار رياست نشست وزارتي مجمع کشورهاي صادرکننده گاز در سال 2013 ميلادي به ايران واگذار شد ضمن آنکه با توافق کشورهاي عضو، تهران آبان ماه سال آينده ميزبان 12 غول گازي جهان خواهد بود. در اين حال اگر به اين رياست آينده ايران براين سازمان نگاهي داشته باشيم ذكر چند نكته خالي از لطف نيست.

نخست آنكه هر چند طرح تاسيس مجمع کشورهاي صادرکننده گاز در سال 1385 از سوي ايران مطرح شد و بر اين اساس با اعلام آمادگي ايران، روسيه و قطر به عنوان تروئيکاي گازي جهان نشست سه جانبه‌اي مهر ماه سال 1387 به منظور تسريع در ايجاد يک مجمع جهاني به ميزباني تهران برگزار كردند و سپس هم پس از توافق تروئيکاي گازي درباره چارچوب ايجاد يک مجمع مستقل بين‌المللي گازي در نشست مسکو، اين مجمع بين‌المللي با حضور 11 کشور دارنده ذخاير گاز طبيعي جهان آغاز شد اما از آغاز تاسيس اين سازمان در مقر دائمي دبيرخانه مجمع کشورهاي صادرکننده گاز به قطر رسيد و نامزد روسيه هم به مدت دو سال به عنوان دبيرکل مجمع کشورهاي صادرکننده گاز انتخاب شد امري كه عملا بيانگر تاثير گذاري كمتر ايران در اين سازمان و همچنين مورد انتقاد بسياري از كارشناسان حوزه انرژي كشور بود.

دوم اينكه در دو سال گذشته با واگذاري مقر مجمع کشورهاي صادرکننده گاز به قطر و به نوعي ديپلماسي نه چندان مثبت ايران در به دست آوردن اين مقر روس‌ها هم آنچنان كه بايد نگاهي مثبت به اين سازمان داشته و سطح همكاري آنها با اين سازمان هم بيانگر ان امر است. در اين حال در نگاهي كلي اين سازمان هر چند در سالهاي گذشته كوشيده است تا با افزايش همگرايي در بين اعضا به موفقيت‌هاي در بازار انرژي جهان دست يابد اما نوع بازار گاز و معادلات سياسي و اقتصادي و همچنين تك روي برخي از كشورها مانع از همگرايي و دستيابي به منافع جمعي شده است.

سوم اينكه فرصت نوين ايران در ميزباني نشست وزارتي اين مجمع گازي به ايران هر چند دست صنعت گاز کشور هم از عضويت در مجمع کشورهاي صادرکننده گاز خالي نگذاشته اما با توجه به بررسي آخرين تغيير و تحولات قيمت و بازار جهاني گاز طبيعي و تاسيس يک موسسه مالي در چهاردهمين نشست وزارتي مجمع کشورهاي صادرکننده گاز انتظار مي‌رود در دوران رياست ايران از يك سو كشورمان بتواند با توجه به نوع و سهم ذخايرگازي خود در جهان و همچنين توان آينده در صادرات نقش و توان تاثير گذاري خود را در اين سازمان افزايش داده و در بعد ديگر هم با توجه به افزايش نقش خود در اين سازمان و پيگيري منافع ملي و اقتصادي خود در بهبود وضعيت داخلي صنعت گازي و جايگاه منطقه‌اي و بين المللي خود بكوشد.

حمايت

«راه همچنان ادامه دارد» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
سرانجام مقاومت غزه پس از 8 روز پايداري، ضمن پايان دادن به حملات صهيونيستها، اين رژيم را وادار به پذيرش آتش‌بس با شروط خود نمود. جنگ غزه در حالي به اتمام رسيده که در باب آينده آن چند اصل اساسي قابل توجه است. نخست آنکه جهان اسلام به ويژه ملتهاي منطقه با الگوگيري از جنگ غزه بايد با شناخت و بصيرت به مقابله با دشمنان فلسطين و آنان که با رفتارهاي خود به خوش‌خدمتي براي صهيونيستها پرداختند روي آورند.

دوم آنکه با توجه به ويرانه‌هاي گسترده برجاي مانده از جنگ اکنون زمان بازسازي ويرانه‌هاي غزه و امدادرساني به ملت فلسطين است. اکنون زمان آن است که جهانيان به ويژه ملتهاي مسلمان با اعمال فشار بر مصر و صهيونيستها راه‌هاي ورودي به غزه را گشوده و کمکهاي گسترده‌اي را براي حمايت از مردم غزه و بازسازي ويرانه‌هاي اين سرزمين صورت دهند. تقويت و احياي توان نظامي مقاومت براي مقابله با هرگونه تهديد و حمله احتمالي صهيونيستها از جمله مهمترين اين کارکردها مي‌باشد. مقاومت نشان داده که از حداقل امکانات بيشترين استفاده را مي‌کند در حالي که با مقاومت و پايداري به مقابله با دشمن صهيونيستي که دشمن اصلي تمام منطقه است، مي‌پردازد.

جهان اسلام براي رهايي از دشمن اصلي خويش يعني صهيونيستها، بايد به حمايت از غزه بپردازد که در صف مقدم مقابله با دشمن مي‌باشد. سوم آنکه جنايات صهيونيستها و حمايت‌هاي برخي از کشورهاي مرتجع عربي و غرب از آنها نبايد از محاکمه و مجازات باز بماند. لذا کشورهاي اسلامي و آزادي خواهان جهان بايد به دنبال بازگشايي پرونده صهيونيستها در مجامع جهاني براي مجازات و محاکمه سران جنايتکار اين رژيم و حاميان آنان باشند که در طول 8 روز جنگ غزه به حمايت مستقيم و غير مستقيم از اين رژيم پرداخته‌اند.

هر چند که دادگاه‌هاي بين‌المللي تحت سلطه غرب و صهيونيستها تاکنون کارکردي نداشته‌اند اما با اعمال فشار بر غرب و بهره‌گيري از ابزارهاي مختلف نظير آگاه‌سازي جهانيان از جنايات صهيونيستها مي‌توان آنها را وادار به حرکت در مسير مجازات صهيونيستها نمود.

در نهايت مي‌توان گفت که هر چند، جنگ 8 روزه به پايان رسيده اما راه حمايت از فلسطين همچنان ادامه دارد و ملتهاي منطقه و آزادي‌خواهان جهان براي رسيدن به اهداف آزادي‌خواهانه خويش به ويژه مقابله و نابودي رژيم جعلي صهيونيستي به عنوان اولين تهديد جهان اسلام مي‌توانند گام‌هاي بسياري براي حمايت از فلسطين به ويژه غزه به عنوان خط مقدم جنگ با دشمن صهيونيستي بردارند.
 
آرمان

«مدارا و اعتماد عمومی» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مصطفی ایزدی است كه در آن مي‌خوانيد:
چند سالی است که بحث مدارا با منتقدان، به منظور گسترش اعتماد عمومی که لازمه رفتار مسالمت آمیز بین ملت و دولت (به مفهوم عام آن) است، جریان دارد. به‌ظاهر در هر شرایطی، این یقین و باور وجود دارد که اگر تمایلات همگرایی دوجانبه در جامعه از ناحیه مسئولان و مردم، به عنوان یک سیاست مقبول، فراگیر باشد، بسیاری از مشکلات مردم رو به کاستی می‌رود. قهر و آشتی گاه و بیگاه متفکران و دلسوزان جامعه با اولیای امور، معلول بود و نبود مدارا از یک طرف و آسایش منتقدان و اندیشمندان از طرف دیگر است.

 نباید وجود سختی در میان منتقدان، به ویژه جوانان را انکار کرد. افرادی را می‌توان دید که حداقل در سخن گفتن، به مدارا و همرنگی با گوشه‌هایی از شرایط موجود اعتنا دارند. حجت‌الاسلام سیدابراهیم رئیسی، یکی از مقامات قوه قضائیه است، که خود سابقه‌ای طولانی در مدیریت رده‌هایی از دستگاه قضایی را دارد، وی در این چند روز سخنانی عنوان داشته که کمتر مسئولی به این صراحت آن را گوشزد می‌کند.

بر حسب آنچه رسانه‌ها در هفته گذشته خبر داده‌اند آقای رئیسی در سخنرانی‌های خود از مدارا با منتقدان و نیز از نیاز به اعتماد عمومی در جامعه سخن به میان آورده و بر این دو عنصر مهم در امر حکمرانی و آرامش و آسایش ملت تاکید داشته است. معاون اول رئیس قوه قضائیه علی‌القاعده براساس یک‌سری ضرورت‌های امروزی بر مدارا و اعتماد تاکید کرده است.

این ضرورت‌ها چیست؟ به نظر می‌رسد شرایط فعلی و وضعیت اقتصادی افرادی را در رده مسئولیت آقای رئیسی به این فکر انداخته که توجهی به حرف‌های منتقدان بنمایند. از آنجا که قوه قضائیه نقش تعیین کننده‌ای در توجه به منتقدان دلسوز دارد، موضع‌گیری‌های معاون اول رئیس این قوه می‌تواند فتح بابی باشد برای بهبود فضا. مدارا به منظور گسترش اعتماد عمومی اگرچه از امروز برای فرداها بسیار خوب است اما باید دانست که مدارا برای همیشه باید در میان افراد جامعه و مسئولان جاری باشد.

مردم سالاري

«رؤياي احداث شهر فرزانگان» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ولي درويشي است كه در آن مي‌خوانيد:
دير زماني است که در دانشگاه کار مي‌کنم و در دانشگاه‌هايي نيز تحصيل کرده و مي‌کنم. افتخار آشنايي و خدمت به استادان فراواني را داشته و دارم و از محضر استادان بزرگي بهره‌ جسته و مي‌جويم. سال‌هاست که موضوعي مرا سخت مي‌آزارد. دردم مي‌دهد و تأثرم را برمي‌انگيزاند. اندوه مي‌برم و چون دستم به جايي نمي‌رسد، فقط اندوهم دوچندان و صدچندان مي‌شود. در طول اين مدت، بزرگ استادان صاحب نام و داراي کمالي را درک کرده‌ام که تا بودند پاسشان نمي‌داشتند و وقتي مردند در ختم‌شان حضور يافتند و به برگزاري مراسم يادبودي برايشان بسنده کردند. شايد هم اگر در اواخر عمر مسئوليتي داشتند، کتابخانه‌اي، سالني يا آزمايشگاهي را به نامشان کردند و همين. «من خود به چشم خويشتن» ديده‌ام که دانش پژوهاني، نه هفته‌ها و ماه‌ها بل سال‌ها، بسيار رنج‌ها بر خود هموار کرده‌اند تا از حضور فلان استاد، بهره جويند.

ولي آن پير استاد فرزانه گهربها را، حتي در مهد دانش که دانشگاهش نام داده‌اند، قدر هم نمي‌دانند تا چه رسد که بر صدرش نشانند. حتي بسيار ديده و شنيده ام که از سوي پاسداران نوپاي حريم علم و دانش! صندلي از زيرش کشيده‌اند تا بر زمينش بنشانند. بارها و بارها و بارها پاي درد دل اين دانايان خميده قامت و فرزانگان موي سپيد کرده، نشسته و حسرت‌ها برده‌ام. بسي در شگفت مانده‌ام که اگر ناداني چو من قدر اين گنجينه‌ها را نمي‌دانيم بر ما حرجي نيست اما شاخ و شانه کشيدن و گاه بي‌حرمتي برخي مدرسان دانشگاهي آگاه از قدر و منزلت آنان را چگونه مي‌توان توجيه کرد. ديده‌ام، مدرسان جواني را که به هر کاري دست يازيده‌اند تا از کلاسهاي آنان بکاهند و بر دروس تدريسي خود بيفزايند.

ديده‌ام، مدير گروهي را که استاد سابق خود را براي 4 ساعت تدريس، 2 ميانروز از کرج تا به تهران کشانيده است، بي‌آنکه بفهمد چه مشقتي را بر پيرمرد تحميل کرده است و اين تردد مضاعف استاد، چه خيانتي به ساحت علم است. ديده‌ام مدرسي تازه بر مسند تدريس!
نشسته را، که استاد سابق و همکار کنوني اش را در پيش دانشجويانش مبتلا به آلزايمر معرفي کرده و همصدا با آنها قاه قاه خنديده است. ديده‌ام دانشجوياني را که پير استاد سخت کوش و سخت‌گيرشان را با اعتراض و امضاي طومار و... از استادي خود کنار گذاشته‌اند. حتي ديده‌ام خدمتگزاري را که به بهانه بهانه‌گير بودن آن دانشمند سپيد موي، چه قصورهاي عمدي در تأمين قند و چاي او کرده است. از اين فرزانگان شنيده‌ام که چه ناشنيدني‌هايي را به گوش خود از دهان کساني که جز خير و صلاح و سعادتشان را نخواسته‌اند، شنيده‌اند و خود را به نشنيدن، زده‌اند. اينها همه، سواي مشكلات زندگي شخصي و بيكسي و تنهايي‌هايشان است. آري بسيار از اين سوزهاي پردرد در دل دارم و يقين دارم که دردمندتر از من، بسيارند.

هر گاه که شاهد عدم حفظ كرامت اين جانشينان انبياء و پيامبران، اين عالمان پير و کهن خزائن دانش هستم، آرزو مي‌کنم اي کاش در اين مملکت که روزگاري فخرش به عالمانش بود، بيشتر به اين استادان پرداخته مي‌شد، اسباب راحتشان فراهم مي‌گشت و با فراهم‌آوري بستر مناسب، تا دم آخر از خزانه علم و چشمه تجربيات عالمانه شان بهره‌ها برده مي‌شد.

در خيال خود، مجموعه‌اي مسکوني، پژوهشي، رفاهي، تفريحي و... را تصوير مي‌کنم که در آن پژوهشکده‌هايي به تفکيک علوم، مختص اين بزرگان وجود دارد. در هر پژوهشکده دفاتري براي هر کدام از اين بزرگان. در هر دفتر دو يا چند کارمند اداري و چندين پژوهشگر علاقه مند و دانشجوي معتبر و... که چون شمع گرد استاد مي‌گردند و دانش و رهنمودها و نظرات و حتي خاطرات و زندگي‌اش را مکتوب و ثبت و ضبط کرده و همگام و همراه با او، آخرين يافته‌هاي علمي‌را با دانش کهن‌تر و تجربيات ارزشمند او، تلفيق نموده و برگي بر صفحات علم و دانش مي‌افزايند. کمي‌آنسوتر از اين پژوهشکده‌ها نيز، مجموعه‌هاي مسکوني و رفاهي و تفريحي مناسب و درخور اين عزيزان را مي‌بينم، با اسباب و لوازم و تمام تمهيدات تأمين‌کننده آرامش و رفاه آنان. مديريت اين مجموعه را نيز، نه انسان‌هايي از جنس پول‌ و ‌مسند و سياست، که عزيزاني فرشته‌خو، نازل شده از آسمان عشق، براي طواف بر گرد اين قبله‌هاي علم و دانش، عهده دار هستند.

چه رؤياي شيريني است اين. ازين پس، استادان قامت خميده گيسو سپيد کرده سرزمين من، ديگر نه از تنهايي و فقر و كسالت مي‌نالند، نه از بدعهدي ايام و ناسپاسي مردمان به ستوه مي‌آيند، نه مورد تحقير و تمسخر مدعيان تدريس و تحصيل دانش روز قرار مي‌گيرند، نه دست و پايشان در چاله‌هاي بي‌ياوري کوچه پس کوچه‌هاي شهرهاي استاد نشناس مي‌شکند، نه حسرت داشتن گفتني‌ها و نتوانستن تقرير و بهره‌وري از آنها را دارند و نه‌اندوه مردن در کنج خانه‌هاي تنهاييشان و نگراني برخاستن بوي تعفن از جسدهاي ديرمرده شان.

به يقين، فرزانگانمان «ماه» ‌هاي رو به افول امشب و فرداي ما هستند. کاش شهري داشتيم به ابهت نام و نشان آسماني آنان. «شهر فرزانگان». شهري که اگر بود، «استاد انتظامي» عزيزمان دل به ساخت «خانه سالمندان» خوش نمي‌داشت.
 
دنياي اقتصاد

«عناصر يك استراتژي پولي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتراحمد يزدان‌پناه است كه در آن مي‌خوانيد:
تدوين استراتژي سياست پولي، چارچوبي براي ضابطه‌مندي و فرموله‌كردن سياست‌هاي پولي و مباني تصميم‌گيري‌هاي پولي و بانكي و ارزي در اختيار بانك مركزي قرار مي‌دهد.

در چنين سندي اهداف سياست‌هاي پولي و ارزي، ابزارهاي سياستي براي دسترسي به آنها و نماگرهايي كه مبناي تصميم‌گيري قرار مي‌گيرند با شفافيت تمام مطرح مي‌شوند. تدوين اين استراتژي و اطلاع‌رساني درست آن در بالا بردن «اعتماد» فعالان صحنه اقتصاد و تجارت به سياست‌هاي پولي و درجه «ثبات» آنها و «اعتبار» دهي مردم به گفتار، كردار و پندار مقامات پولي نقش اساسي دارد.

گرچه كشورهاي در حال توسعه در گذشته‌اي نه‌چندان دور بي‌ثباتي‌هاي پولي و ارزي كم و بيش حادي را تجربه كرده‌اند و حتي فرار سرمايه و تورم‌هاي چهار نعل، سيستم مالي آنها را به فروپاشي تهديد كرده است، ولي در سال‌هاي اخير حتي آمريكاي لاتيني‌ها نيز كه تورم‌هاي با ميانگين 400 درصدي را در كارنامه خود دارند از سال 1989 تورم تك‌رقمي در كارنامه خود ثبت نموده‌اند كه از ضرورت تدوين چنين استراتژي‌هايي حكايت دارد.
اين استراتژي‌ها «قاعده‌مندي» پولي را بر «مصلحت» ها مسلط مي‌كند و ضمن شفاف‌سازي فرآيند تصميم‌سازي‌هاي پولي و ارزي بر سليقه‌اي بودن آنها «قيد» مي‌زند. در عمل سه نوع استراتژي سياست پولي در مقابل بانك‌هاي مركزي اين كشورها مطرح است: كم و كيف ميخكوب نرخ ارز، هدف‌گذاري پولي و هدف‌گذاري تورم.

براي مثال، راهبرد سياست پولي، سازگاري اهداف پولي و چگونگي تحقق آنها و سازگاري و هماهنگي تعداد سياست‌ها و ابزارهاي موثر با آن اهداف را شفاف مي‌نمايد. در اينجا فقط به چند عنصر از اين راهبردها كه با نيازهاي امروز اقتصاد ما تطابق دارند، اشاره مي‌شود:

1- بانك مركزي در ايفاي نقش توسعه‌اي خود مي‌تواند و بايد در كنترل تورم يعني حفظ ارزش پول ملي در بعد داخلي و خارجي (ارز) و بهبود پوياي تراز پرداخت‌هاي كشور نقش خلاقي به عهده گيرد.

2- خلق و توسعه نهادهاي مالي و سازمان‌دهي آنها.
3- به‌كارگيري ابزارهاي سياستي مستقيم و غيرمستقيم با ارزيابي دائمي اثربخشي آنها.
4- مديريت بدهي.
5- كنترل فشارهاي تورمي و جلوگيري از شكل‌گيري انتظارات تورمي و «نه» گفتن به تامين مالي كسري بودجه دولت‌.
6- يكپارچه‌سازي «بازار پول» و سامان‌دهي بخش‌هاي غيرمتشكل آن.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل