بازدید 6007
۱

با مرد خلافکار ازدواج کردم تا خودم را تنبیه کنم!

زن جوان گفت: چون من قبل از ازدواج با او دوست بودم. منوچهر کارگر پدرم بود، از مغازه پدرم دزدی کرد و من هم، چون عاشقش بودم مخفی کردم و نگفتم که می‌دانم از مغازه پدرم دزدی کرده است. پدرم بعد از آن دزدی سکته و فوت کرد. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم با منوچهر ازدواج کنم تا هیچ وقت یادم نرود باعث چه اتفاقی شدم.
کد خبر: ۱۱۴۹۴۰۱
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۱ 08 November 2022

به گزارش تابناک، اعتماد نوشت: پریناز زنی با سه فرزند است که شوهرش را به جرم مالخری بازداشت کرده‌اند.

او دنبال کار‌های شوهری است که می‌داند خلافکار است و به خلافکاری او اعتراف می‌کند؛ اما دلیل عجیبی برای زندگی با یک مرد خلافکار دارد.


در ادامه گفتگو با این زن را می‌خوانید:

شوهرت به چه جرمی در زندان است؟

شوهرم مالخر است، این چندمین بار است که زندانی می‌شود و من هم دنبال کارهایش هستم.

بچه هم دارید؟

بله سه فرزند داریم. بچه‌هایم حالا نوجوان هستند.

وقتی شوهرت کار خلاف می‌کند و خیلی زندانی می‌شود چرا سه بچه به دنیا آوردی؟

چون تنها هستم و سعی کردم بچه‌های زیادی داشته باشم تا اگر مساله‌ای پیدا کردم حداقل یکی از بچه‌ها به من کمک کند.

وقتی ازدواج کردی می‌دانستی شوهرت خلافکار است؟

بله می‌دانستم. اصلاً وقتی زندانی بود تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم!

چرا؟

چون من قبل از ازدواج با او دوست بودم. منوچهر کارگر پدرم بود، از مغازه پدرم دزدی کرد و من هم، چون عاشقش بودم مخفی کردم و نگفتم که می‌دانم از مغازه پدرم دزدی کرده است. پدرم بعد از آن دزدی سکته و فوت کرد. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم با منوچهر ازدواج کنم تا هیچ وقت یادم نرود باعث چه اتفاقی شدم.

یعنی تو با ازدواجت خودت را تنبیه کردی؟

بله در واقع این کار را کردم. من هر روز بیشتر از قبل با منوچهر مشکل پیدا می‌کنم و از او بدم می‌آید. او هم هر بار که دعوایمان می‌شود می‌گوید تو می‌دانستی که من شغلم چیست. می‌خواستی زنم نشوی، ولی نمی‌داند چرا زنش شدم.

فرزندانت واقعیت را می‌دانند؟

تا به حال نگفته‌ام، دلم برایشان می‌سوزد، چون از پدرشان متنفر می‌شوند.

تو که از شوهرت متنفر هستی چرا دنبال کارهایش می‌روی؟

بچه‌هایم خیلی ناراحت هستند، به خاطر آن‌ها دنبال کارهایش می‌روم. به شوهرم هم گفته‌ام او را دوست ندارم. اما یک روز واقعیت را به بچه‌هایم می‌گویم تا آن‌ها هم متوجه شوند پدرشان چطور آدمی است. من با این کار انتقام پدرم را از شوهرم می‌گیرم.

اما تو خودت موضوع را از پدرت مخفی کردی.

من آن زمان یک دختر ۱۴ساله بودم، منوچهر از من سوءاستفاده کرد. او باید تاوان این کارش را پس بدهد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۱
خدا عقلت بده
برچسب منتخب
# نمایشگاه کتاب # خداداد افشاریان # سد قیز قلعه سی # جلفا # ورزقان
وب گردی